ویرگول
ورودثبت نام
تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

تویی که بهار گلشن حقایقی تو صبح صادقی..



چند وقتی است که حال دگرگونی دارم و همه چیز با دیدن آن فیلم شروع شد...

در پستهای بعدی به آن خواهم پرداخت اما

گل محمدی در هلند
گل محمدی در هلند


اول آنچه نسل به نسل گشته تا از موثق ترین آدمها به ما برسد را مرور می کنم:

وقتی پدر با سر و صورت یا بدن سنگ خورده‌‌ی خونی و البته با لبخند به خانه بر می‌گشت. هر بار دخترش بی‌سوال و جواب خون‌های خشک شده را از چهره‌‌ی مصمم‌اش پاک و پدر را نوازش می‌کرد.

انقدر این روند و سبک رفتار پر محبت دختر، از جنس مادرانه بود که پدر کنار نامش لقب گذاشت: « مادرِ پدر».

دختر باخبر است مادر در همین مسیر بعد از تمام مالش، جانش را هم بخشیده و حالا پدر با قلبی فشرده، یک تنه راه را ادامه می‌دهد. پدر تلاش می‌کند انسان‌ها به حق گرایش پیدا کنند. حقی که به نفع این دنیا و دنیای ابدی ‌شان خواهد بود. در این روشنگری، ضربه می‌خورد، توهین می‌شنود، بی محلی می‌بیند، تمسخرش می‌کنند، دندانش را می شکنند... و دختر بی چون و چرا هربار در سکوت فقط مدد می‌رساند و انرژی می‌بخشد برای ادامه رسالت پدر.

نمی‌دانم این روزها حال این بانو چگونه است... برای ما که معتقدیم مرگ فقط انتقال از یک دنیا به دنیای دیگر است، بخصوص شهیدان که به نص صریح قرآن زنده اند؛ او شهیده‌ای ست که می‌بیند و می‌شنود.

به بلندای هزار و چهارصد سال... پدر همچنان در حال روشنگری و هدایت است و در این مسیر باز به وجود ارزشمندش توهین می‌شود... باز پدر مورد تمسخر قرار گرفته است... قلب دخترش در چه حالی است نمی دانم... امشب شب تولد دنیایی پدر است... پدری که رحمت بود برای همه‌ی عالم. دلش برای همه مردم دنیا می‌سوخت. پدری که انقدر غصه انسان‌ها را می‌خورد که از طرف خالق پیام رسید انقدر خودت را اذیت نکن طه! تو فقط پیام رسانی، حق و باطل واضح است. روشن شده راه هدایت و مسیر گمراهی. من می‌توانستم انسان‌ها را به جبر فرمانبر کنم، اما انسان به حکم اراده و اختیار و با ابزار عقل و هدایت قلب می داند بدی و خوبی چیست و قدرت انتخاب درست را دارد اگر بخواهد...

باز به پدر توهین شده است. پدری به غایت مهربان، عزیز، دوست داشتنی، فداکار، دلسوز، از خود گذشته... و دختر باید در دل اشک بریزد اما در ظاهر لبخند بزند و با نوازشش پدر را تسلا دهد...

پدر رنج دختر را می فهمد، و او هم در دل از رنج ایجاد شده اشک می ریزد اما رو به دختر لبخند به لب دارد، چون هم طاقت رنج یگانه دخترش را ندارد هم باخبر است اگر او آزار ببیند امکان کن فیکون شدن جهان بسیار بالا می رود... خودش بارها بلند به گوش همه رسانده بود. هرکس فاطمه را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا آزرده سازد، خدا را آزار داده...

البته ما نمی دانیم شاید همه مهلت ها و فرصت ها تمام شده و اذن کن فیکون شدن داده شده برای گروهی که قلب محور و بهانه خلقتِ پدر و همسرش را رنجانده‌اند...

در شب میلاد مبارکش قرآن را می‌گشایی، سوره توبه:

«فضای نورانی آموزه‌های دینی را می‌خواهند با حرف‌های بی‌ارزش، تیره و تار کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بی‌دین‌ها خوششان نیاید! ۳۲

او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانه های راهنما و برنامه‌ی درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همه‌ی دین‌ها برتری دهد؛ هرچند بت‌پرست‌ها خوششان نیاید.» ۳۳

هرچند از بی‌شرافتی برخی مردمان جهانِ امروز، قلبت پر از اندوه است اما امشب قطرات اشک شوق در چشمانمان آذین می‌بندد که طبق همه‌ی تفاسیر از این آیه بر می‌آید که در نهایت، دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت و بشریت طعم شیرین انسان بودن و الهی-انسانی زندگی کردن را خواهد چشید؛ دست شیطان به دست آخرین فرزندش مهدی موعود، رو خواهد شد و جهان در خواهد یافت که از چه زندگی پر نشاط و پر آرامش و پر لذتی محروم بوده است و با اشتیاق و عطش به آن رو خواهد کرد.

?مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی ?? از هلند و فرانسه

@ninfrance


گل محمدیحضرت محمدهلندفرانسهتا انتهای افق
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید