در ادبیات جهانی، بر کشورهایی مثل ما که از انقلاب صنعتی و رشد سریع علم در دورهای جا ماندند، نام جهان سومی گذاشتند.
اما ما این نام را برای کشور خود به شکل دیگر تعبیر میکنیم.
بیش از سه قرن شاید جهان در دست جهان اولیها افتاد و با ایدهها و روشهای آنها چرخید و محصولش دنیای امروز است که با به جان هم انداختن مردم کشورها حکومت کنند.
یعنی پیشرفت در تکنولوژی هم برایشان فرهنگ و تمدن درست انسانی نساخت که مثل فرزند آدم در جهان حکمرانی کنند. و با جنگ حضوری و نیابتی قدرت خود را حفظ میکنند. بدون هیچ پشتوانه معتبر انسانی الهی که نهایت به نفع بشر باشد...
و حالا انسانهایی از همه جای جهان، که ایران رهبری آن را به دست دارد و حکومتی بر این مبنا را برپا کرده است، در حال ساختن نظم جهانی جدیدی است که آن را جهانِ سوم میداند. یعنی سومین نوع جهان داری...
و این به همه چی تعمیم دارد. مثل الگوی زن در جهان. الگویِ سوم.
یعنی الگویی که نه شرقی است، نه غربی...
و شتاب این حرکت هر روز بیشتر میشود... نشانهاش ترس و اضطرابی است که در دل و ذهن حکمرانان قدیمی افتاده است که از هر طریق ممکن تلاش به توقف کنند. اما خب، سرنوشت جهان، پایان روشنی دارد...