از زیباترین کتبی که خواندهام. آثار کمنظیر آیتالله حائری شیرازی است که بر شما باد به خواندن کتب ایشان. یکی هم همین کتاب حکومت جهانی خداست... ان شا الله چند بخش آن را به مرور در کانال قرار خواهم داد و اما این بخش....
«بچههای شما وقتی به جبهه میرفتند، چه جاذبهای آنها را به سمت جبهه میکشید؟ چه اتفاقی افتاد که در صد سال پیش یک شهید نداشتیم، حالا سیصدهزار شهید داریم؟ هزار سال شهرهایمان بدون شهید بود. حالا به بهشت زهرای خودتان نگاه کنید!
بر اثر محبت بود که اینها اتفاق افتاد. اینها عاشق امام شدند. وقتی حضرت امام میگفت: «به جبهه بروید»، مردم سر از پا نمیشناختند؛ مجذوب امام شده بودند. ممکن است بپرسید: فرق امام با مراجع تقلید قبل خودش چه بود؟ چطور جاذبهای که در امام بود، در بقیه نبود؟
مسئله این است: یعقوب از دوری یوسف کور شده بود. از بس غصه خورده بود و گریه کرده بود، چشمانش سفید شده بود و هیچ چیز را نمیدید. سالها بعد یوسف، عزیز مصر شده بود و میخواست که پدرش به مصر بیاید. یعقوب با این چشم نابینا که نمیتوانست به سمت مصرِ یوسف برود. یوسف چه کار کرد؟ لباس و پیراهنش را به برادرانش داد که به پدر بدهند و بعد دستهجمعی پیش یوسف بازگردند.
در اینجا فرض کنید امام زمان، یوسف است. فرض کنید امتی که عاشق امام هستند، که هزار سال گریه کردهاند و حال میخواهند چشمانشان بینا شود و سراغ امام زمانشان بروند، یعقوب هستند. خب، امام زمان چه کار میکند؟ امام زمان پیراهنی را پس از هزارسال برای امت مسلمان فرستاد. امام خمینی همان پیراهن امام زمان بود که به چشم هر که افتاد، بینا شد. وقتی امت بینا شدند، به سمت امام زمان حرکت کردند. آیا امام زمان به سمت مردم آمد یا مردم به سمت آن حضرت رفتند؟ مردم رفتند. اما مردم چگونه میروند؟ اول بصیر میشوند، بعد میروند. این پیراهن روی چشمهایشان میافتد و بینا میشوند و به سمت امام زمان خودشان میروند. محبت یعنی همین...»
و من به این دو سال اخیر و این شدت گرفتن پرواز شهدا میاندیشم که خبر آمد خبری در راه است...
سلام بر جمعهای که بلاخره صدایت در کل جهان خواهد پیچید...

✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance