هم در فرانسه، هم هلند میشنیدم و میدیدم که افراد سگ خود را در خانه زندانی میکنند و به محیط کار میروند که بارها صدای ناله و زوزه سگ همسایه به گوش رسیده. خودم هم تجربه کردم.
در تهران هم دوستی میگفت در خانه آرامش ندارم. همه اعضای خانواده سر صبح بیرون میروند و تا شب سگشان تنهاست و مدام صدا و ناله میکند و این اعصاب و آرامش و تمرکز را برای منی که در خانه کار میکنم گرفته است.
قدیم الایام سگها نگهبانان خانهها بودند، مکان استقرارشان بیرون از خانه بود. غذا و مراقبتشان بجا بود و سگها هم در آرامش و هوای آزاد فرصت حرکت و استراحت و فعالیت داشتند.
در احکام الهی هم که حیوانات حق و حقوق دارند و مسلمان موظف به رعایت آن است. سگ خلق شده که کمک کار انسان باشد، نه با انسان زندگی کند... لذا در شرع احکامی برای آن قرار داده شده که سگ با زندگی انسان درآمیخته نشود.
اما فرهنگ غربی همه این قواعد را تغییر داد و به جهان هم القا کرد. سگ، اسباب بازی انسان شد، به اندازه یک عروسک اما زنده که فقط برای لذت و بازی و رفع تنهایی خودساخته آدم، نقش ایفا کند. عموما ظلم زیادی متوجه اوست اما از طرفی گاهی بیش از انسانها تحویل گرفته میشود. نه به احترام خود این موجود. صاحبانشان و میزان خرجی که برایش میکنند و احساس مالکیتی که دارند، از آنان افراد طلبکار و حق به جانب میسازد.
جالب است بدانید یکی از بیماریهای رایج بیماری شپش در موی سر بچههاست که از این حیوانات منتقل میشود، یا حتی بیماریهای رایجی هست که به دلیل چهار دست و پا رفتن بچهها و حتی اشتباهی غذای سگ را در دهان گذاشتن، در معده و روده بچهها ایجاد میشود و داروی مشخصی در داروخانههای فرانسه داشت.
قبل از ایران رفتنم هم شنیده بودم که در آماری که از مدارس تهران گرفته بودند، کودکانی که در موهای سرشان شپش یافت شده بود بر خلاف تصوری که در مناطق کمتر برخوردار از بهداشت باید این مورد زیاد باشد، در منطقه ۱ تهران و محله پولدار نشین آن، بیشتر دیده شده بود که بعد از بررسی به دلیل وجود حیوانات خانگی در این خانهها بود...
امروز هم که مستنداتی از وجود سایر بیماریهای قابل انتقال از سگ و گربه به انسان توسط خود مستندسازان غربی پخش میشود... صرف نظر از همه نکات بهداشتی و واکسن حیوانات و شستشوی آنها....