در فرانسه که بودیم آرامش روان نداشتم در خصوص سگها در سطح شهر.
برخی با قلاده، در دست صاحبانشان بودند بهتر بود. اما بیشتر پیش می آمد آزاد بودند و یکبار حمله یک سگ در یک پارک، ترس بدی در وجودم ایجاد کرد...
غیر این، فضولات سگ به طرز ناراحت کنندهای روی زمین و همه جا دیده میشد که با همه تلاش فرهنگسازی و تعیین جریمهٔ نقدی، اغلب افراد که موظف به جمعکردن فضولات سگ خود بودند بیخیال عبور میکردند و به روی خود نمیآوردند. و متأسفانه بارها میشد که کفش افراد ناخواسته روی آن میرفت و بد از بدتر میشد.
هلند که رفتیم تعداد سگ به نظرم کمتر بود، و فضولاتش هم کمتر، اما معضل دیگری بود. عموما عادت این بود که افراد سگهای خود را در پارکها راه میبردند.
دو سه بار رفتم پارکهای اطراف منزل که پیادهروی کنم. انقدر سگ و فضولاتش در مسیر و چمنها زیاد بود که پشیمان شدم و به خانه برگشتم.
فقط یک پارک بود که یک محدودهٔ مشخص برای چرخاندن سگها بود و بقیه فضا را برای انسانها آزاد گذاشته بودند که عالی بود.
شنیدم در برخی پارکهای غرب تهران هم وضعیت مشابهی پیش آمده. آدمها از وفور سگهایی که برای گردش میآورند، عاجز شدهاند.
این بیشک سلب آزادی، امنیت، آرامش و حتی سلامت و بهداشت انسانهاست.
از طرفی ظلم جدی به این سگ، مخلوق خداست.
بارها دیدم که سگ دوست داشته بایستد، مثلا با چیزی روی زمین مشغول شده، اما صاحبش آن را با زور دنبال خود کشانده، که خیلی به گلوی سگ فشار آورده...
ادامه دارد...