در جامعهای زندگی میکنیم که در این کره خاکی، آخرین نقطه هدف شیطان برای گرایش دادن دخترانش، به توجه بیقاعده به جسم و داراییهای جسمانی ایشان است. یعنی با القا و تلقینی که میشوند، بیتوجه به این که چه دستاوردی برایشان میتواند داشته باشد، به سمت حذف پوشش با تصور دستیابی به یک حق میروند. در حالیکه مثلا با کم کردن پوشش مشکل زندگیشان، مشکل روحیشان، غمهای درونیشان هم رفع نشده باشد.
وقتی کمی دنیا دیده میشویم و وضعیت واقعی دختران و زنان جهان را در پنهان زندگی هایشان متوجه میشویم، واقعا حس میکنیم که مقاومت مردم ایران برای حفظ حیا و عفاف خودشان بسیار در جهان امروز، بالا بوده است.
اما به هر تقدیر امروز از هر سو مورد هدف است، چون آرمانیترین و مصممترین کشور برای نقشآفرینی در نظم نوین جهانی در دنیایی است که قرن بازگشت بشریت به معنویت خوانده شده است و این شیطان و سپاهش را خوش نمیآید. چون قسم خورده است که همه را از راه درست خارج کند مگر آنها که پای امر الهی خالصانه بمانند...
این روزها که در کشاکش بحث پوشش زنان هستیم، کمی داستان با دو سال پیش متفاوت است.
تا دو سال پیش بسیاری میگفتند خب حالا آزادی باشد چه اشکالی دارد؟ هرکس هرطور تمایل دارد پوشش داشته باشد یا نداشته باشد.
این افراد عموما کسانی بودند که نهایت دوست داشتند پوشش سر نداشته باشند و افراد باوقار و باحیایی هم بودهاند و فهم زندگی اجتماعی و حفظ حد و مرز طبیعی در اجتماع را داشتهاند و همیشه رعایت کردهاند و امروز نظرشان تغییر کرده و متوجه شدهاند که همه مثل ایشان خط قرمز در زندگی ندارند.
یعنی این یک سال اخیر به چشم دیدند و دیدیم که همه شبیه ایشان فکر نمیکنند و صرفا دغدغه نداشتن پوشش سر را ندارند. مثلا متاسفانه برخی مبتلا به بیقیدی و حس رقابت در این زمینه شدهاند و درگیر آفت لاابالی بودن و بیتفاوتی نسبت به خود و اثر رفتار خود در جامعه هستند.
ما خانمهای زیادی میبینیم که صرفا حجاب سر ندارند و پوشش کاملی دارند اما در این بین موارد مختلفی هم از خانمهایی را شاهد هستیم که بدپوششی را انتخاب کردهاند و به حذف پوشش تن هم رسیدهاند.
یعنی هرچقدر هم از لباس خود کم کنند باز هنوز گرمشان هست و دوست دارند کمتر از این باشد... و البته در مواردی که شاهد هستیم دیگر موضوع گرما هم نیست و حقیقتا واضح هست که خواسته یا ناخواسته در دام روانی نمایش جسمی یا جنسی افتادهاند.
خب این جامعه با این افراد چه کند؟ چون این رفتار از سلامت برخوردار نیست و اثر مثبتی بر صحت روابط انسانی در جامعه نمیگذارد. کما اینکه میدانیم غرب در این خصوص راه رفته است و آمار آثار بد این بیتفاوتی را سالانه اعلام میکند.
همانطور که همهٔ روابط انسانی، برای تعامل سالم، محتاج اخلاق است، دغدغه رعایت پوشش هم محتاج دانش اخلاق جنسی است و شاید آگاهی بخشی در این زمینه، ورق ذهنی بسیاری را نسبت به نوع انتخاب امروزشان که پشتوانه اخلاقی ندارد، برگرداند.
احکام، کار اخلاق را برای ما آسان کرده. دستورالعمل به ما میگوید یک بانو، جز گردی صورت و دستها تا مچ که نیاز است برای کار و فعالیت در اجتماع باز و آزاد باشد، به آزادی سایر قسمتهای بدن در جامعه نیاز ندارد. چون جامعه عرصه کار و فعالیت است نه ارائه جنسیت. به همین جهت حتی بانوانی که میگویند اعتقادی به حجاب سر ندارند، کمکم متوجه میشوند این تعیین مرز برای این است که بعد از عبور از حذف پوشش سر از این خط قرمز، ناخواسته بسیاری به حذف پوشش تن میرسند. چون آزادی بدون اصول و چارچوب، حد توقف ندارد.
غیر اینکه بسیار مشتاقم سلسله جلساتی باشد که در این خصوص در جامعه، بیبحث و دعواهای سیاسی، گفتمان ایجاد کنیم، دغدغه دارم به نکته دیگری هم اشاره کنم...
خوب میدانم بسیاری که معتقد به حیا و طهارت چشم هستند، از حضور در جامعه فاصله گرفتهاند و چون آزار روحی روانی میبینند، غصه میخورند، اعصابشان خرد میشود و یا برای فرزندان خود نگرانند، در بسیاری از مراکز و فضاهای جامعه حضور پیدا نمیکنند.
اما جسارتا باید عرض کنم که این عافیت طلبی است و دقیقا امروز جامعه به حضور پر نور و پر معنویت ایشان نیاز دارد.
باید رنج تحمل این خطای برخی را به جان بخرند اما تنها، با همسر، با دوستان، خانوادگی در جای جای جامعه حضور پیدا کنند.
حضوری عادی. کنار همین مردم بنشینند، راه بروند، خرید کنند و حضور فعال داشته باشند. یعنی اگر بابش باز شد صحبت کنند، درد دل کنند، نشد فقط عفیفانه حاضر باشند و نور در جامعه منتشر کنند.
بنده بارها دیدهام که فقط و فقط حضور افراد محجبه باعث جمع و جور کردن برخی افراد نسبت به وضعیتی که خود را در آن رها کردهاند شده است.
بارها دیدهام باب گفتگویی محبتآمیز باز شده و رفتارها تغییر کرده است.
و در خارج از کشور به چشم شاهد بودهام که یکی از دلایل جدی گرایش زنان و مردان، به اسلام و عفاف و پوشش آن، حضور محجبهها در جامعه بوده است.
حقیقتا زنان توان و نقش کلیدی در این زمینه دارند. چون مرد به شکل معمول که در جامعه تردد داشته باشد معلوم نمیشود دین و عقایدش چیست. اما یک خانم مسلمان نشانی دارد که به شکل عملی، بی کلام، معرف دین و باور و اصولش هست. انگار امر به معروف عملی میکند دمادم...
کنار مدیریت قانونی کشور بر مبنای ارزشها و هنجارها و وظایفی که ماموران نظم بخشی در جامعه ایفا میکنند، به نظر قدرت ارتباط مردمی و نزدیک شدن مردم به هم و انتقال انرژی عاطفی و انسانی و الهی به هم ولو کاملا بیکلام، بیشک اثر هدایتبخشی در جامعه دارد.
ما در تعلیمات اجتماعی آموختهایم که برخی راهی جز کنترل کردنشان در جامعه باقی نمیگذارند که قانون اینجا ایفای نقش میکند، اما بسیاری به غلط جامعهپذیر شدهاند و نیاز به آموزش، توجه، احترام و محبت دارند تا دست به تصمیم بهتری بزنند...