جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند.
خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است.
و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی میکنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آنها گرفته.
رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بودهاند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواستهاند و یا تصور اینکه کاری نمیتوانند بکنند سکوت کردهاند، قرنهاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا ماندهاند و همچنان برنامهای غیر از این ندارند.
و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروههایی از بشر بوده است که نخواستهاند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آنها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان.
و اما امروز...
فقط تصور اینکه همه آن ویژگیهای آن گروه حداقلی شامل حال ما میشود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمیتوانیم در برابر ظلمی که به مظلوم میشود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کردهایم که فلسفه حضورمان در این دنیا میدانیم.
پس بین زندگی بیمعنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب میکنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کردهاند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل میکنیم.
و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بودهاند.
وقتی داستان حضرت موسی را میخوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی میایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟
وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟
وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟
وقتی نوح علیهالسلام با حداقل ممکن کشتی سازی میکند در حالیکه مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟
فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم.
این فرهنگ میگوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست.
حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی میآورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود.
بیشک ختم قرآن فقط برای ثوابش نمیکردند. بلکه هر آیه، نشانهای بود از سوی خداوند که راه و مسیر پیشرو را نشانش دهد.
فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز میکند و با چنین آیه و نشانهای از کلام خالق هستی مواجه می شود که:
«خیال نکن که خدا بیخبر از کارهایی است که بدکارها میکنند. فقط تا روزی که چشمها از ترس و تعجب خیره میشود، مهلتشان میدهد.»
آیه ۴۲ سوره ابراهیم
و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر میکند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر میکند نه پیروزی. هر روز که بیدار میشود فقط به این فکر میکند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران