در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
گفتی: جگر شیر ندارید، نیایید
گفتی: که در این راه، همیشه خطری هست
شرم است در آسایش و از پای نشستن
جُرم است زمینگیری، اگر بال و پری هست
از من اثری نیست که جاماندهام اما
هر جا که نظر میکنم از تو اثری هست
تو رفتی و گفتی که شرف، مرز ندارد
این سو در اگر بسته شد، آن سو که دری هست
در راه تو، وقتی پدری باز نگردد
در بردن میراث تفنگش، پسری هست...