به نظر بازخوانی افکار و گفتار رهبران اصلی انقلاب اسلامی ایران عزیز ما، بهترین و درست ترین کار برای مقابله با تحریف است.
خون خون انسان را می خورد وقتی فلان دخترک کم سن و سال پول بگیر از دولت انگلیس می آید در ماهواره فارسی زبان، انقلاب عظیم و بی نظیر مردم ایران را شورش!! بیان می کند. کلمه ای که پر واضح به او دیکته شده است...
روز دوشنبه ۲۷ بهمن ماه ۱۳۵۹ شمسی
قسمت اول
«بسم الله الرحمن الرحیم
ما آن صدمه ای که از قدرتهای بزرگ خوردیم باید بگوئيم که بالاترین صدمه، صدمه شخصیت بوده. آن ها کوشش کردند که شخصیت ما را از ما بگیرند و به جای شخصیت ایرانی اسلامی، یک شخصیت وابسته اروپائی، شرقی، غربی، به جایش بگذارند؛ یعنی تربیت فاسدی که در رژیم سابق بود و به تدریج داشت قوت می گرفت این بود که از همان کودکستان شروع کنند به این برنامه که اطفال ما را از همان جا زمینه تبدیلشان به یک موجود وابسته فراهم کنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبیرستان، بعد هم بالاتر از او. و در طول این مدت ها که ایران مبتلا به این بوده است، این بیماری درش پیدا شده است که ما نمی توانیم کار بکنیم. ما همه چیز را باید از خارج بیاوریم و یا استمداد کنیم از آنها.
اگر یک آپاندیس را می خواهیم عمل کنیم، طبیب از خارج بیاوریم یا این را بفرستیم به خارج. شما دیدید که در زمان محمدرضا برای یک مرض خیلی جزئی. آپاندیس بود یا شبیه به او. از خارج طبیب آوردند و می دانید که یک کسی که ادعای این را دارد که من رهبر این ملت هستم و من می خواهم این کشور را به تمدن بزرگ برسانم و آن همه تبلیغات برای این مساله کردند تا او را یک شخصیت بزرگی نشان بدهند. از یک چنین شخصیت به قول خودشان بزرگ، چنین عملی، چه غائله و چه فاجعه ای برای مملکت ایجاد می کند. هم در نظر خارج و هم در نظر داخل.
در خارج این مطلب را ایجاد می کند که اینها اگر چنانچه طبیب متخصصی راجع به یک چنین امری هم داشتند خوب دیگر لازم نبود از خارج بیاید. در داخل هم بی اعتبار کردن اطباء و دکترهای ما بود؛ این یک مساله ای نبود که اتفاقی انسان اینطور می فهمد. مسئله اتفاقی نبود که این آدم از باب اینکه به این وابسته اش علاقه داشت می خواست که از خارج بیاورد، یک مسئله برنامه ریزی شده ای بود که شخصیت را بگیرند از این کشور.
اگر می خواستید شما یک خیابانی را آسفالت کنید، یک جاده ای را بسازید، دستشان را دراز می کردند پیش خارج که از خارج بیایند، متخصصین بیایند این کار را بکنند، این نه از باب اینکه در اینجا نبود از باب این که می خواستند اصلش اینجا را نادیده بگیرند. در مملکت خودشان بگویند ما هیچ کاره ایم و اصلا ما چیزی نیستیم. باید ما همه چیزمان از خارج باشد. حتی آسفالت مثلا یک جاده ای. آن خرج های فوق العاده را می کردند و آن خرجش مهم نیست، آن القای مطلب در ذهن عام مردم مهم است که ما در یک همچین امور کوچک هم محتاج به متخصص هستیم، این مهم بود و این روی برنامه بود.
آنها میخواستند که اصلش همه مغزهایی که در ایران هست وابسته باشد، یعنی خود اطباء هم شخصیت خود را گم کنند و بجای اینکه خودشان شخصیت داشته باشند احاله کنند یک چیزهایی را به خارج، با خوف اینکه ما نمی توانیم.
شما دیدید که در این جنگ تحمیلی که پیش آمد و محاصره اقتصادی که ما شدیم خود ایرانی ها این قطعات را درست کردند، اگر قبل از این بود یکی از آن قطعات را نمی توانستند درست کنند از باب این که شخصیتشان را گم کرده بودند، می گفتند باید متخصص بیاید...»
بخشی از سخنرانی امام خمینی
ادامه دارد...