ویرگول
ورودثبت نام
تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

ضربه خوردن از بیخبری...

خیلی از مردم ایران از حقایق زندگی مردم دنیا به درستی مطلع نیستند. و از آنجا که بیشترین راههای کسب اطلاع از دنیای بیرون از ایران توسط رسانه های فارسی زبان است که همه هم و غم خود را به تضعیف و تخریب کشور خودشان ایران قرار دادند و البته این شغلشان است، یعنی از این طریق ارتزاق می کنند و حقوق دریافت می کنند و به این شکل زندگی را در خارج از وطن خود سپری می کنند، معمولا اطلاعات ناقص یا غلطی دارند.

من معتقدم همه انسانهای متعهد ساکن خارج باید پرده از روی حقایق بردارند و همه از تجارب واقعی خود بنویسند.

دیدم کانالی دیگر چند روز پیش این مطلب را به اشتراک گذاشته بود که برایم جالب بود و من هم تجربه اش را به سبک های دیگر داشته ام:

«صربستان

با دوستمون که ۳۸ سالشه و اهل صربستانه صحبت می کردم. برای یک سفر کوتاه به هلند اومده بود. میگفت از ۶ سالگی (یعنی از ۳۲ سال پیش تا الان) که یادم میاد یا در جنگ بودیم یا قحطی بود یا مدارس تعطیل بود.

هر بار جنگ می شد یه قسمت از کشورمون رو جدا می کردن.

یه بار جنگ شد کرواسی جدا شد

بعد جنگ شد اسلوانی جدا شد

بعد بوسنی جدا شد

بعد مقدونیه جدا شد

بعد کزوو جدا شد

الان شدیم یه کشور ۹ ملیون نفره . هنوز سر جدایی یه بخشی از جنوب کشور با مونتنگرو درگیری و اختلاف داریم

آمریکا روی سرمون بمب می ریخت میگفت میخوام دموکراسی براتون بیارم

یا جنگ بود مدرسه ها تعطیل میشد

یا نظامی ها در مدرسه مستقر میشدن مدرسه تعطیل می شد

گاهی قحطی می شد. مثلا بنزین رو با قوطی نوشابه تو سوپرمارکت ها میفروختن.

یه بار ماشینمو دزدیدن بعد که گشتیم دیدیم یه کمی اونورتر تو خیابون ولش کردن رفتن چون بنزین کم بود تو ماشین و اونا هم نتونستن بنزین پیدا کنن که بریزن توماشین ببرنش.

الان هم چون تنها کشور اروپایی هستیم که جنگ روسیه رو رسما محکوم نکردیم مرتبا بمب گذاری میشه و مدارس رو تهدید به بمب گذاری می کنن و مرتبا تعطیل میشه

بعد از مدتها پست نزاشتن، دلم نیومد از این یکی بگذرم.»


تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش

ایرانزندگی در غربصربستانناگفته های غربرسانه
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید