خلاصه نویسیهایم
«در پهنهٔ لایتناهی آسمان، کهکشان کوچکی هست به نام راه شیری و در میان میلیاردها سیاره این کهکشان، منظومهٔ کوچکی هست به نام منظومه شمسی، و در میان این منظومه، سیاره کوچکی هست به نام کره زمین، و در این سیاره خاکی، موجود متفکری هست به نام انسان، که بار امانت سنگین خلیفگی حضرت پروردگار را بر دوش دارد.
و اکنون بعد از دهها هزار سال که از خلقت این انسان میگذرد و بعد از ۱۴ قرن از بعثت آخرین رسول پروردگار در این سیاره، از میان شرک و کفر و ظلمی که سراسر این سیاره را پوشانده است، امتی مبعوث شده تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش بکشاند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این چنین به ناچار باید در دو جبهه با دشمنان نور مبارزه کند. نخست در جبهه جهاد اکبر با دشمن نفس و دیگر در جبهه جهاد اصغر، در جبهه حدید.
نه، ظاهر این ماشین جنگ نباید ما را به اشتباه بیندازد. مصنوعات انسانِ آخرالزمان، اشکال یچیدهتری به خود گرفته است، اما ما نباید اجازه بدهیم که این ظواهر پیچیده، ما را بفریبد و از ماهیت آنچه در جریان است غافل کند.
امتی مبعوث شده است تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش برساند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این است فتح الفتوح...»
برشی از کتاب حقیقت؛ شهید سیدمرتضی آوینی