از نکات خیلی عجیب که هنوز دلیلش را پیدا نکردم واکنش تند افراد نسبت به تعریف از کشور خود و تعریف نکردن از کشور خارجی است.
یعنی اگر از کشور خود تعریف کنی، میگوید باشه ولی این مشکل هم هست...
اما اگر از کشور خارجی مشکلاتش را بگویی، میگوید: چرا فقط بدی آنجا را میگویی؟
چرا افراد چنین واکنشی غیر ارادیای دارند؟
چرا شنیدن واقعیتهای منفی کشورهای خارجی اذیتشان میکند و شنیدن واقعیتهای مثبت کشورشان هم اذیتشان میکند؟
اینها باید موضوعات پایاننامهها باشد...
خلاصه نویسیهایم
لجاجت که باشد، هیچ چیز در انسان کارگر نیست
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
اینکه مغرض بودن و لجاجت داشتن و سرکشی داشتن، با انسان چه میکند، واقعاً عجیب است!
این کلمه «اسلام» که نام دین خداست خودش معجزه است؛ یعنی آن روح دین و روح انسانیت و مرز میان کفر و دین را همین یک کلمه معین میکند.
اسلام، یعنی انسان در مقابل حقیقتی که بر او عرضه میشود تسلیم باشد. اگر بخواهد حالت لجاجت در کار باشد، دیگر هیچ چیزی در انسان کارگر نیست.
استاد شهید مرتضی مطهری،
کتاب آشنایی با قرآن