وقتی در کلاسهای استارتاپی شرکت میکنی، از جمله نکاتی که متذکر میشوند این است که، ببین هرچقدر ایدهای که به ذهنت آمده مسخره است از دید دیگران، یعنی ایده خوبیه. یعنی بالقوه توان این را داری که یک کار جدید تحولی انجام بدهی. پس اتفاقا هرچه آدمهای دیگر مسخرهات کردند و گفتند محاله و نمیشه، ناامید نشو و اتفاقا بیشتر انرژی بگیر مصممتر بشو.
در کتب آسمانی همه ادیان از جمله قرآنِ ما هم، داستان واقعی حضرت نوح را شاهدیم که وقتی خداوند ایشان را از عذاب الهیاش باخبر کرد که به شکل سیل خروشان خواهد بود و دستور ساختن کشتی را داد. خیلی ها حضرت را مسخره کردند. خیلی ها. خیلی ها. اما ایشان با پشتوانهی ایمان قلبی، هر روز در کنار این تمسخر کارش را می کرد تا روز موعود فرارسید و همه مسخره کنندگان در بهت و حیرت و حسرت به نابودی کشیده شدند...
امروز هم در خصوص ایران و تمام کسانی که افق و چشم انداز تمدن ایرانی اسلامی را برای خود ترسیم کردهاند، همین قدر و شاید بیشتر تمسخر وجود دارد. بخشی از مردم بخاطر عدم اعتماد بنفس و تحت تأثیر تلقین هر روزه رسانههای فارسی زبان خارجی، که همه چیز را حتی خود را به مسخره گرفتهاند، ذکرِ نمیشه و نمی توانیم و کاسه چهکنم چهکنم به دست گرفتهاند و امثال کسانی را که با قوت و قدرت، هر روز به پیشرفت های حیرت انگیز علمی و فنی و قدرتهای نظامی میافزایند مسخره میکنند و آیه یأس میخوانند و خنده عصبی میکنند.
اما خب ما آموختهایم که تاریخ همیشه تکرار شده است و در روال تاریخ هیچ تبدیل و تغییری نیست.
امروز واکسن ایرانی را مسخره میکنند. دیروز توان موشکی را مسخره میکردند، و برای فردا هم اتاق فکر میگذارند که چه توان دیگری را به سخره بگیرند. اما تاریخ ثابت کرده، آن ها که مخالف با تمسخرگرایان با جدیت و تمرکز در حال قوی کردن خود و قدرتهای خود هستند، چه آیندهی تحول آفرینی را رقم خواهند زد و به چه پیروزی های درخشانی دست پیدا خواهند کرد.
عبرت گرفتن از تاریخ یعنی اگر جزء گروه مسخره کننده هستی تجدید نظر کنی و اگر جزء گروه مسخره شونده هستی، قوت قلب بگیری که آینده از آن تو و امثال توست.