این جملات بیست سال بعد از نوشتههای جلال آل احمد نوشته شده است... سال ۱۳۶۶
اینها را بخوانیم تا به بیست سال بعد هم برویم...
دیدن وقایع امروز ایران و جهان شکل عمیقا متفاوتی به خود میگیرد با خواندن این دستنوشتهها به ترتیب تاریخی که بر آن گذشته است.
«صلح و امنیت و آرامشی که ابرقدرتها از آن سخن میگویند، صلح و امنیت و آرامشی است که با ترس از سلاحهای جهنمی آن بر دنیا سایه انداخته است. اما اکنون دیگر وقت آن رسیده که خورشید حقیقت از غروب غرب خارج شود و در نور جهانگیر طلعت آن، بار دیگر معیارهای حق بازشناخته شوند و شیطان که دیریست در نقاب آزادی خواهی و علم و تکامل و با دستهای استکبار جهانی بر جهان حکم میراند رسوا شود.
نه عجب اگر در جهان وارونه امروز، آمریکا یعنی مظهر بزرگ شیطان، چهره شیطانی خویش را در نقاب آزادی و دفاع از حقوق بشر پنهان کند و با سوء استفاده از جاذبههای غریزی وجود بشر، سیطره جهنمی خویش را بر پهنهی کره ارض بگسترد.
اما دوران سیاه حکومت دنیایی شیطان با انقلاب اسلامی ایران به سر آمده است و ما که علمدار استمرار نهضت انبیاء در جهان هستیم، به حول و قوهی خداوند، این بت بزرگ را در هم خواهیم شکست که بتشکنی سنت انبیاء و پیروان آنهاست.
منشا قدرت و شجاعت ما، اگرچه برای دشمن معمایی است، اما برای ما و همهي بسیجیهای دیگر روشن است. حضور چهرههای سوخته بچههای سیزده چهارده ساله بندری در میان جمع، پیش از هر جواب دیگری صراحت و بلاغت دارد. آمریکا اگر کور و غافل نباشد، از حضور این بچههای لاغر و سیاه چرده بسیجی بیشتر از وجود موشک استینگر در دستهای ما وحشت خواهد کرد.
اما خدا را شکر که کید و مکر شیطان ضعیف است و آمریکا هرگز از آن عقل که بتواند مبادی و مبانی قدرت ما را پیدا کند، برخوردار نیست.
جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته است. وقتی مومنین بر محور ولایت اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیمی از قدرت دست خواهند یافت که هیچ نیروی دیگری در سراسر جهان با آن یارای رو در رویی ندارد.
سحر با معجزه پهلو نزند، دلخوش دار! اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته خویش بر ایمان ما چیره شود.
قدرت حقیقی اینجاست. چرا که دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمدهاند...»
این نوع نوشتهها مهم است و باید در نظم مشخصی، به عنوان تاریخ و سرگذشت ایران در مدارس و دانشگاه به دانشآموز و دانشجو تدریس شود.
چه بودیم و چه شدیم یک جمله کلیشهای نیست.
بخشی از شخصیت و هویت با شناخت حقیقت تاریخی که رخ داده است شکل میگیرد... نه گیر کردن در حوادث امروز و دیروز و یا تزریق دلهره فردا...