تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

نگاه ایرانیان مهاجر به سیستم پزشکی خارجی

می‌رسیم به مرحله آخر موضوعی که طرح شد و آن نگاه ایرانیان مهاجر به سیستم پزشکی کشورهای خارجی است، وقتی به این کشورها سفر می‌کنند و این سیستم را تجربه می‌کنند. یعنی تجربه زیسته.


در غرب انسان‌ها باید ربات باشند تا کار درست پیش رود. بخاطر همین نمی‌توانند حتی اگر بخواهند دلسوزی کنند. این باعث می‌شود احساسات انسانی خود را سرکوب کنند،  و این قساوت قلب می‌آورد... یعنی از درد به خود می‌پیچی اما حضوری شما را به اورژانس راه نمی‌دهند و می‌گوید متاسفم چون وقت را باید اینترنتی یا تلفنی بگیرید کاری از دستمان بر نمی‌آید... اورژانس...


این نظم ماشینی کارها را طبق یک قاعده‌ای پیش می‌برد، که نظم ساز است، اما همین قاعده، برعکس در بسیاری بخش‌ها کندی یا اتلاف وقت زیاد یا آزار بیمار را به وجود می‌آورد اما هیچ چاره‌ای جز صبر هم وجود ندارد چون کار دست ماشین و سیستم است و نمی‌شود به انسانی مراجعه یا اعتراض کرد و چون کشور خودت هم نیست که مثل بسیاری که اگر کارشان پیش نرود به راحتی در ایران داد و بیداد راه می‌اندازند، خارج از کشور خود، جز تحمل و صبر و سکوت، چاره‌ای ندارند...


در دو کشوری که تجربه کردم باید درمانگاه و پزشک مخصوص داشته باشی. مثلا نمی‌توانی هر ساعت از شبانه روز درمانگاه بروی و پزشکی را ببینی.


حالا اگر پزشک خودت به هر دلیل نباشد، یافتن پزشکی دیگر، خیلی پیچیده‌تر می‌شود. مثلا یکبار مشکل جدی داشتم، تماس گرفتم که وقت بگیرم، منشی گفت دکتر شما مرخصی رفته است. گفتم خب چه کنم؟ گفت صبر... گفتم چقدر؟ گفت: دو هفته! مشکلم صبر پذیر نبود... به دکتر دوستم مراجعه کردم. منشی گفت چون پزشک شما نیست، تا سه ماه آینده فرصتی برای شما ندارد!


دسترسی به پزشک متخصص هم که مستقیم توسط بیمار ممکن نیست. باید پزشک عمومی تشخیص دهد که شما نیاز به متخصص داری یا نه. بعد نامه بزند و بگوید دقیق پیش چه کسی بروی. که معمولا پزشک احساس نیاز نمی‌کند و معرفی نمی‌کند...


دوست برزیلی که از درد کمر رنج می‌برد می‌گفت پیش پزشک هلندی رفته و گفته چیزی نیست. و ارجاع به متخصص نداده، آخر ایتالیا رفته و موفق به ام آر آی و شروع درمان شده.


خودم تجربه بدترین حال سرماخوردگی را دارم که به پزشک مراجعه حضوری کردیم و منشی هیچ گونه موافقت نکرده دکتر مرا ببیند و چون جمعه مراجعه کردم، شنبه و یکشنبه هم تعطیل بوده، سه روز درد شدید را تحمل کرده‌ام تا دوشنبه تازه وقت بگیرم.


هزینه بیمه هم اجباری است. یعنی اگر سه ماه وارد کشوری شده باشی اما هنوز خود را بیمه نکرده باشی، هم باید بیمه سه ماه را بدهی هم جریمه تاخیر. و رقم بیمه هم رقم درشتی است. بیمه هم اینطور نیست که شامل هربار مراجعه شود. اگر در کل سال از یک رقمی هزینه‌های پزشکی بیشتر شود شامل حق بیمه می‌شوی.


و تجربه فراوانم در پزشکانی که خودشان مهاجرند و ملیت آن کشور را ندارند. پزشکی که در فرانسه به او مراجعه می‌کردم چینی بود. و یکبار موفق به ارجاع به متخصص شدم که عرب بود. خاطرم هست که یکبار روزنامه فرانسوی تیتر زده بود که چشم پزشک بسیار کم است و باید وارد کنیم.


چیزی که اخیرا تجربه من را جلب کرده تعداد متنوعی از افراد ایرانی مهاجر هستند که جدیدا از خود فیلم می‌گیرند و از مشکلات سیستم پزشکی کشوری که در آن مستقر شده‌اند می‌گویند. با درد می‌گویند. از تشخیص اشتباه، جراحی اشتباه، داروی بی‌اثر و... و بعد می‌گویند به ایران آمده‌اند و مشکلشان به راحتی رفع شده است. نمونه‌اش فردی بود که در کانادا تشخیص سرطان داده‌اند و در ایران کامل رد شده و متاسفانه فرد دوره سختی از اضطراب شدید را تجربه کرده است.


اینکه همیشه و مطلق همه جا مراجعه به پزشک و جنبه‌های درمانی دچار مشکل باشد منظور نیست. اما حواشی به قدری زیاد است که عموم افراد آن را تجربه کرده اند.


بسیاری افراد فقط با تجربه زندگی در خارج از کشور قدر کشور خود را در موارد بیشماری می‌فهمند که یکی از مهم‌ترین آن، سیستم پزشکی و بیمه است. بخصوص وقتی فرزندانشان درگیر می‌شود.


پیوند یکی از این موارد را که تصادفی در یوتیوب دیدم ارسال می‌کنم. این فرد را که نمی‌شناسم اما نمونه‌های مشابه زیادی هست که خود یوتیوب پیشنهاد می‌کند و ببینید...

https://www.youtube.com/watch?v=3a1kYuwTGXc

?? مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی ?? از فرانسه، هلند و ایران


تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش

سیستم پزشکیایرانپیشرفتمحدودیت های غربایران قوی
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید