ویرگول
ورودثبت نام
تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

و باز شبِ هشتم...

و باز شبِ هشتم... به سال ۱۴۴۵ قمری، ۱۴۰۲ شمسی و ۲۰۲۳ میلادی


یک جوان در غرب و شرق پیدا می شود که بگوییم الگوی جوانان ما بشود؟ در ایمان و عمل، شجاعت و دلاوری، غیرت دینی و اخلاق، پاکی و طهارت. خانواده داری و خانواده دوستی. ادب و مرام رفتاری...

اما ما جوانی را می شناسیم و داریم که همه اینها و بیشترش را با هم داشته...

نامش علی اکبر که جهاد اکبر کرد...

فقط یک جمله: پدر مگر ما بر حق نیستیم؟ هستیم پسرم... و تمام... پس بیخیال مرگ...

چه خوش است انسان در راه آرمانی معتبر جان دهد...


داستان تاریخ انبیا در ادیان دیگر و کتب آسمانی شان آمده است. همه مردم جهان داستان حضرت ابراهیم و امتحان الهی اش را می دانند. خداوند در مسیر امتحان ایمان واقعی او از ابراهیم خواست که پسر جوان و رعنایش را در راه خداوند قربانی کند. ابراهیم شک به دل راه نداد، اسماعیل هم. اما هرگز چاقو نبرید. گوسفندی جایگزین شد و قربانی از او قبول شد... قرار بود وسعت روح ابراهیم سنجیده شود که از مقام پیامبری به مقام امامت ارتقا یابد. پیامبرها فقط موظف به انذار و تبشیر بودند... اما مسئولیت امامان بیشتر و سخت تر بود... باید دست مردم را می گرفتند تا رسیدن به هدف خلقت پیش می بردند... کار آسانی نبود و نیاز به وسعت و ظرفیت صبر بیشتری بود.


اما امام سوم شیعیان. پسرِ دخترِ آخرین پیامبر اولوالعزم، به بلوغی از ظرفیت وجود رسیده بود که قربانی دادن تا پایان ادامه یابد... چون ماموریتی به عهده داشت عظیم تر از هر ماموریتی در جهان. در این مسیر مادر و پدر و برادرش رفته بود.. حالا نوبت او بود اما قبل خودش همه تعلقاتش باید می رفت... رسید به جوان رعنایش. امتحان بسیار بزرگتر و سنگین تر بود. خبری از جایگزین نبود. واقعا پسر عزیز دلش قربانی شد...نه فقط سرش را بریدند که قطعه قطعه کردند... در راهِ حفظ و زنده نگه داشتن ارزش های الهی، چنین فداکاری های عجیب و غریبی رخ داد. در راه ماندن انسانیت متصل به حق تا آخر الزمان و روز موعود...


و زنان این قافله... در کتاب آسمانی آمده آسیه از رنج و فشار داستان فرعون مدام دعا می کرد خدایا مرا نجات بده... خدا هم نجاتش داد... اما زینب کبری... در یک روز پسرانش را ، برادرانش را، عزیزانش را به سخت ترین حالت از دست داد، اما فقط یک جمله گفت: خدایا این قربانی ها را از ما بپذیر... در آثار مکتوب آمده تا شهادت پسر برادرش علی اکبر، بالای سر برادرش آمد و کمک روحی داد که برادر بتواند تاب بیاورد... اما وقتی خبر شهادت دو پسرش آمد حتی از خیمه بیرون نیامد که برادر با او چشم در چشم نشود و نگاه به زمین ندوزد...


و امروز همه آزادگان جهان، زن و مرد پراکنده در جهان، مشغول چنین آگاهی بخشی ای هستند...

چون دنیا در دل جهل و جنایت به سمت خاصی در حال پیشروی است... همزمان که ظالمان جهان دست به هر نوع جنایتی می زنند و صف بندی و لشگرکشی می کنند، و انسانها را به پایین ترین حالت حیات در این دنیا رسانده اند. درگیر پست ترین فکرها و رفتارها، کسانی در حال بروز و ظهور هستند که پرورش پیدا کرده این مکتب و این اندیشه ها و این الگوها آزاده و متعالی، آماده نبرد پایانی حق و باطل می شوند... و این یارگیری جهانی است و متوجه یک منطقه خاص نمی شود...


فیلمی که در کانال قرار گرفته، راهپیمایی عاشقان این مکتب و علاقه مندان این بزرگواران و این مکتب و این اندیشه حق خواه از هر ملیتی در هلند است... شنیدم و دیدم که بعد از ۴۰ سال این راهپیمایی در فرانسه هم مجوز حرکت گرفته است... و اینها همه خبر از واقعه ای بزرگ و جهانی می دهد...


تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش

شب هشتمحضرت علی اکبرمحرمالگوی جوانانآزادگان جهان
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید