این مدت گروههای ایرانیان هلند و فرانسه و بلژیک را هم نگاه می کردم. با هم اختلاف نظر جدی دارند. برخی اعتراض دارند که حجاب آزاد شود در ایران اما نمیخواهند زیر پرچم سلطنت طلب و مجاهدین و تجزیه طلب بروند. بخاطر همین قرار می گذارند که روز و تجمع در ساعتی متفاوت باشد. برخی می گویند حالا متحد شویم بعد درباره اش صحبت می کنیم. برخی در همان تجمع ها با هم دعوایشان شده و متاسفانه حرف های بدی در گروه بینشان رد و بدل می شود...
چرا؟ چون نه یک رهبر مورد اعتماد و مردمی دارند، نه یک دکترین که بر اساس آن جلو روند. نه در شرایط فعلی خط مشی قابل احترامی دارند.
این در حالیست که گروه مقابل یک مکتب اسلام دارند و یک پرچم ایران اسلامی. دکترین مشخصی بنام ولایت فقیه دارند. جمهوری را بر مبنای اسلامی قبول دارند و تا ظهور برنامه شان مشخص است.
اینها از بالا می توانند کل هدف و مسیر را ببینند و در این میان هر مشکل و حادثه و خطایی رخ دهد مغزشان تشخیص می دهد که خب باید به تفکیک این ها را حل کرد. اما گروه اول چون فقط در روز و لحظه زندگی می کنند، هر ضعف و خللی می بیند ریشه را می زنند و می گویند این باید برود، آن باید حذف شود. بعد اگر بپرسی چه چیزی جایگزین بشود. چه استراتژی و برنامه ای بعد آن دارید. نمی دانند.
البته در هر دو سمت این گرایش، یک طیف بلند وجود دارد. در گروه اول برخی به آخرین درجه بدفهمی و ناشنوایی و ناباوری رسیدهاند تا میرسیم به برخی که فقط منتقد هستند، دلسوز ایران و مردم هستند و نگاه عدالت و آرامش دارند و دنبال همفکری صادقانه هستند.
در گروه دوم هم برخی قوی ترین قلب ها و تفکرات را دارند و خوب می بینند و خوب تشخیص می دهند و با تمام وجود در پی حل مسائل و اصلاح و بهبود هستند. برخی هم تحت تاثیر هیجانات و نظرات، قرار می گیرند و نیاز به کمک فکری دارند.
تلاش فکری، اخلاقی، روشنگری، فرصت تفکر و ارتباط دلسوزانه به خیلی ها کمک می کند که این تهدید را فرصتی برای رشد و پختگی خود ببینند و به دور از هیجانات، دست در دست هم دهند که بدون زدن به ریشه، شاخ و برگ ها را اصلاح کنند و در مسیر نور و رشد یک جامعه قرار دهند.