«بیشترین چهارچوب های ذهنی ما را دیگران می سازند، نه خودمان.
کسی دیگر چهارچوب ذهنی ما را تغییر می دهد و ما نسبت به آن واکنش نشان می دهیم.
تبلیغات چیست؟
عملی است که شرکت های بزرگ صنعتی انجام می دهند تا چهارچوب های ذهنی مردم را عوض کنند.
نوشابه های گوناگون، تنها به کمک تبلیغات است که مشتری پیدا می کنند، نه اینکه تفاوت عمده ای با یکدیگر داشته باشند.
یکی از بزرگترین اقدامات تبلیغاتی که تاکنون انجام شده توسط شرکت پپسی کولا بوده است. کوکاکولا محبوبیت بیشتری داشت. شرکتی قدیمی تر و پیشگام تر بود که مدت ها بازار را در اختیار داشت و رقابت با او کار مشکلی می نمود.
در واقع شرکت پپسی نمی دانست که چگونه رقیب را از میدان بدر کند. اگر می خواست بر تجربه و سابقه طولانی خود تکیه کند نتیجه نداشت و مردم باور نمی کردند. این شرکت متوجه شد که مردم شاید چندان هم از چیزهای قدیمی خوششان نیاید.
با توجه به این برداشت، شرکت پپسی تبلیغات خود را در جهت عکس شروع کرد و از «نسل پپسی» سخن به میان آورد تا چهارچوب ذهنی تازه ای را ایجاد کند. به این ترتیب نقطه ضعف خود را به نقطه قوت بدل ساخت.
حرف پپسی این بود که « بی شک دیگران سلطنتشان را کرده اند. اما باید امروز را در نظر گرفت. آیا محصول دیروزی را می پسندید یا محصول امروزی؟»
این آگهی ها قدرت کوکا را به ضعف مبدل ساخت و نشان داد که آن محصول مربوط به گذشته است نه آینده. بدین ترتیب پپسی که تا آن زمان نسبت به کوکا، نوشابه درجه دوم محسوب می شد به عنوان نوشابه درجه یک شناخته گردید و کوکا بازی را باخت.
این یک مثال کهنه از ایجاد و تغییر چهاچوب های ذهنی مردم است، چرا که همه ی نوشابه ها، آب های شیرین گازداری هستند که دندان ها را فاسد می کنند و هیچ فرق اساسی با هم ندارند. مزه هیچ کدام لزوما نسبت به دیگری بهتر نیست. اما شرکت پپسی کولا را از طریق تغییر چهارچوب ذهنی مردم و فقط با کمک حرف، یکی از بزرگترین اقدامات بازاریابی سالهای اخیر را انجام داد...»
برگرفته از کتاب بسوی کامیابی؛ آنتونی رابینز
خلاصه نویسی هایم