ویرگول
ورودثبت نام
تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های زندگی

امروز یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های زندگی را در هلند تجربه کردم...

در هلند رایج است که میزهای رستوران را بیرون رستوران هم می‌چینند و خیلی‌ها کنار خیابان غذا میخورند. یعنی مردمی که عبور می‌کنند شاهد غذاخوردن دیگران هستند...

امروز یک جوان ظاهراً اروپایی و فقیر دیدم که خیلی غم‌انگیز به سمت یکی از این میزها آمد که همه پیتزا سفارش داده بودند و درخواست کرد یک برش هم شده به او هم بدهند... آنها اول بی‌محلی کردند. اما اصرار جوان را که دیدند با او با تندی برخورد کردند که نمی‌شود و برود... از اینکه از بیش از ده نفر حتی یک نفر دلش نسوخت که یک برش از غذایش را به او بدهد شوک شدم.

او دقایقی خیره نگاه کرد و با چهره‌ای که دل شکستگی در آن موج می‌زد آنها را ترک کرد. داشتم دیوانه می‌شدم. کاش آن لحظه در حال غذا خوردن بودم و کل غذایم را به او می‌دادم... کاش پول نقد همراهم بود که به او پولی می‌دادم....
هرچه بود باید کاری می‌کردم اما موقعیتش هیچ گونه برایم فراهم نبود...

خیلی اذیت شدم و ناخواسته یاد اربعین حسینی افتادم...

داستان سرعت گرایش جوانان غرب به اسلام از اینجا شروع می‌شود. از تجربه دو فرهنگ بسیار متفاوت...


کلیپ مربوط به نوجوان انگلیسی در پیاده روی اربعین رو میتونید از کانال تا انتهای افق در لینک های زیر ببنید.

تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش

اربعینانفاقامام حسین عهلندسبک زندگی در غرب
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید