عکس کاملا بی ربط :
چرا با ماشین آخه ؟؟
ـ بدبخت میخوام بکشمت تو نگران ماشینی ؟
بخدا رو ماشین یه خط بیفته سر از بدنت جدا میکنم !
ـ تو ؟ ??? دست و پات بسته اس که
در هر حالتی اگه به 315 آسیبی برسونی ممکنه بمیری پس من و با یه ماشین دیگه ببر
ـ باشه ?
ـ بیا از ماشین بیرون
پام و باز کن خب !
ـ آها باز کردم
ـ کدوم و بگیرم ؟
ماشین میخوای بدزدی ؟
ـ ببین من مثل تام تو داستانت نیستما ! یه گلوله میزنم خلاصت میکنم !
مگه تو داستان من و خوندی ؟?
ـ اره دنبالت هم میکنم فکر میکنی واسه چی میخوام بکشمت ؟
واسه چی ؟
ـ چون ترمیناتور در ایران 9 رو نمینویسی !
خب من و بکشی هیچوقت نمیتونم بنویسمش
ـ مهم نیست آب از سر من گذشته !
به نظرم اون رو انتخاب کنیم بهتره
ـ کدوم ؟
داره با اون سانتافه درگ میزاره
ـ چه خوشگلم هست فکر کنم یه برند آلمانیه تازه وارد باشه
آلمانی کدومه !
ـ پس چیه ؟
بابا چینیه مال چری
ـ آخرین بار که چری دیدم QQ3 بود باورم نمیشه این تولید همون شرکته ?
الان برو بگیرش دیگه
ـ تو هم میای همراهم
آدم دزد قصه ما تیگو 8 پرو رو میگیره میزنه به جاده ! بعد کسایی که اونجا کار میکنند یکی با پرادو یکی با سورنتو و یکی هم با میستوبیشی اولتلندر میفتن دنبالش
ـ وای خدا اینا ماشینهای قوی دارن چیکار کنیم !
خب استارت بزن گوگولی !
ـ جا سوییچش کو؟
این استارتش دکمه ای بابا
ـ وات ؟
دکمه ای اون دکمه رو دوبار فشار بده
ـ اینو ؟
آره
حالا گاز بده
ـ اونا خیلی قوین
این قویتره
در طی یک تعقییب و گریز سورنتو و پرادو و اولتلندر رو داغون کرد
وای چرا داغون کردیشون؟ اگه آسیبی دیده باشن چی ؟
ـ من یه قاتلم بعدشم حرفه ای م
میشه وقتی من تو ماشینت هستم سریع و خشن بازی در نیاری !؟؟
ـ نه قراره بکشمت !
ـ یه چیزی تو چطوری میمیری تو داستانت ؟
من نمیمیرم کانر میمیره
سریع ترمز میکند !
ـ جدی ؟
آره
ـ شرمنده من یه قاتلم
و پدال گاز را دوباره میگیرد
اینجا کجاست ؟
ـ اینجا خونه 1000 میلیارد تومانی منه !
اصولا قاتل ها تو خرابه آدم میکشن ?
ـ من تو خونه ام این کار رو میکنم
( ناگهان کسی ظاهر میشود و میگوید : سلام ارباب فتیحی ، و سپس کت را برای قاتل پرت میکند ! )
ـ رضا دست های اینو باز کن
نکنه تو از این گانگستر های بزرگ میلیاردردی که سگ دارن میخوای من و جلوی سگها بندازی ؟?
ـ نه من یه کار آفرین بزرگ هستم
وات ؟؟؟؟ کار آفرینی تو ؟
ـ اره
ـ دوست داری کجای این خونه بکشمت ؟
ماشین چینی داری ؟
ـ آره یدونه دارم تو پارکینگ شخصیمه
کجاست ؟
ـ اونجا
وای خدای من ! تو کارلمن کینگ داری ؟
ـ آره
اون به تومان بیش از 1 تیلیارد تومانه !! خیلی گرونتر از خونه اته فکر نمیکردم انقدر پولدار باشی
ـ میدونی کار من چیه ؟
چی ؟
ـ توسعه و فناوری اشعه های لیزری برای حفظ امنیت و صلح داخلی
این برای صلحه ؟
ـ تو که قراره بمیری پس راستش و بهت میگم این اشعه واقعیت کار من نیست
به زیر زمین خانه میرود
ـ این واقعیت کار من
یک بمب جیبی کوچک بالا میاید
این کوچولو ؟
ـ این یه بمب معمولی نیست با کمک این میشه هر نوع سلاحی رو از کار انداخت من میتونم با کمک این دستگاه کل دنیا رو تصاحب کنم !
خدا پدر پلانگتون رو بیامرزه اون نقشه هاش بهتر بود برای تصاحب جهان ?
میشه پشت فرمونش بشینم ؟؟
ـ البته قبل از مرگت خوبه پشت ماشینی که آرزو داری بشینی
ممنان
تو نمیای ؟
ـ نه
وایسا وایسا تو با اینهمه ماشین گرون قیمت چطوری استارت دکمه ای نمیدونی چیه ؟؟؟
ـ چون ماشینی که من باهاش میرونم استارت دکمه ای نداره ! از این کلاسیک هاست
آهان
علی به داخل ماشین میرود
علی : خب استارت رو زدم این چیه ؟ بزار فشار بدم خب کارایی نداشت بزار یکم موتور رو گرم کنم
اون دکمه ای که زده بود ترمزش بوده ! ( انتظار ندارید که گرونترین شاسی بلند جهان ترمز دستی داشته باشه ؟ ) سپس وقتی میاید موتور را گرم کند میزند به قاتل
خدمتکار به پایین میاید : ارباب ؟
علی : فکر کنم مرده باشه ?
خدمتکار : وای خدای من ولی نبضش میزنه
علی : اونجارو یه کولینان رنگ قرمزم هست !
خدمتکار : من میرم بالا زنگ بزنم به اوژانس کمک بیارم
علی : الان بهترین فرصته فرار کنم
اینو چطوری میشه روند ؟؟ یبار یه فیلم در مورد حالت رانندگی خودکارش دیدم رو اون حالت میزارم
علی با کولینان فرار میکند و میرود
علی : خداییش چقدر این داخل آرومه هیچ صدایی نمیاد همه چی آرومه چقدر صندلی نرمه ا نگا قهوه ساز هم داره حیف که چایی ساز نداره
در همین راستا قاتل را با اوژانس به سمت بیمارستان میبردند در آمبولانس VIP اش !
اما یک آمبولانس لوکس دیگر هم به سمت بیمارستان میرفت که در آن یک فرد مهم دولتی بود و دشمنان قصد ترور این شخص مهم را داشتند !
یاکوزا نام یک گروه مافیای ژاپنی است
از یاکوزا 1 به یاکوزا 2 و یاکوزا 3: یاکوزا 2 به گوشم یاکوزا 3 به گوشم آمبولانس مسئول رسید !
اما آنها نمیدانستند که در این آمبولانس یک قاتل ثروتمند است نه یک مسئول مهم
آنها این آمبولانس رو نابود میکنند و فکر میکنند مسئولی که هدف قرارش داده بودند را کشتند اما نمیدانند که شریک ایرانی خودشان را ترور کردند !
قاتل داستان ما خودش سفارش کشته شدن این مسئول را میکند اما خودش به جای آن مسئول ترور و نابود با دستور خودش ترور و نابود میشود?
هرچه کنی به خود کنی گرچه که نیک و بد کنی !
امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و موفق و موید و امیدوار باشید خدانگهدار