ali nn
ali nn
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

وضعیت مغز من هم اکنون !

قبل خواندن این متن به شما توصیه میکنم به کانال ali nn2 من سر بزنید!

آه دوباره به وبلاگ خود برگشتم گویا دیگر اینن فضای پیش نویس با آن پروفایل a برایم آشنا نیست !

نوشته جدید ترمیناتور در ایران نویسنده به دست کارگردان میرسد !


3،2،1 حرکت





علی و تام در شمال هستند

تام به کار هایش میرسد و علی هم مشغول خوردن چری ( هلو ) است و این دو نفر بیخیال از همه جا به کارهایشان میرسند

کانر هم داشت واسه خودش قدم میزد که !

ناگهان کاپیتان آمریکا سر میزند و سپرش را به پشت سر کانر میزند و سپرش تا نصف فرو میرود کانر سپر را از سرش بیرون میاورد و سرش دوباره بازسازی میشود

از طرف دیگر مرد عنکبوتی و بقیه انتقام جویان هم به کمکشان آمده بودند و کانر یک یک شون رو کتک میزد

خلاصه اینها با هم دعوا میکردن

که تو مذاکرات در جنگ ستارگان به مشکل بر خورده بودند !

میخواستند به کره زمین حمله کننند و سفینه هایی به طرف زمین آمدند

از آن طرف ایران در حال نابود کردن یک پایگاه آمریکایی دیگر با موشک های بالاستیک بود

و ایران خودرو پیش فروش جدید تارا رو گذاشته بود


خلاصه که پدافند های ایرانی یک یک سفینه های دشمن جنگ ستارگان رو نابود میکننند


و از اون طرف کانر به سمت ساختمون مرکزی میره تا یه چیز آبی رنگ که خیلی قدرتمنده رو بگیره


اما یکدفعه ای وقتی کانر در طبقه 42 قرار داره یک پارس میپره و میزنه به کانر و با کانر میاد طرف زمین و در حال افتادن با کانر داد میزنه :

عاشقان را میل خزیدن نیست !

از اونطرف یه سورن میاد میگه : جیرجیرک که دهد صدای طوطی پژو پارس میشود خفن و لوتی اونم پرید رو هوا زد به پژو پارس و کانر بینشون له شد ! بعد یه کلیپ گذاشت اینستا : سمند با کسی شوخی نداره


بعد کاپیتان آمریکا سوار یه زانتیا اومد زانتیا هم که معروفه به سلطان تعادل خلاصه اومد باهاش یه تک چرخ زد و گفت چرخم را دزدیدند اما ماشینم را نه !


بعد یک تک چرخ با ماشین رفت رو کانر !


از طرف دیگه


علی و تام رفته بودن فروشگاه اتکا برای خرید


کلا داشتن اون روز با پول بیت کوین هایی که تام فروخت حال میکردن


از طرف دیگر موشک های بالاستیک ایرانی یک یک پایگاه های آمریکایی خاورمیانه رو با خاک یکسان میکردند


در کالیفرنیا مه ی آمده بود که انسان های عادی در آن نمیتوانستند نفس بکشند خفه میشدند و میمردند همگی به طبقه های بالاتر رفته بودند که مه انها را خفه نکند


از طرفی دیگر اسکاینت در حال آماده شدن برای روز رستاخیز بود

که یهو جان کانر رهبر مقاومت اومد و با یه حمله حرفه ای اسکاینت رو نابود ساخت و جلوی روز رستاخیز رو گرفت !


کارگردان : استپپپپپپپپپ

دستیار کارگردان : بله چی شده قربان ؟

کارگردان : نویسنده حشیش و تریاک و شیشه رو با هم زده ؟

دستیار کارگردان : نه قربان 100 تا فیلم رو با هم دیده قاطی کرده !

کارگردان :مگه نگفتم تا وقتی ترمیناتور در ایران رو تموم نکردیم نباید نویسنده فیلم دیگه ای جز ترمیناتور ببینه !

دستیار کارگردان : الان چی کار کنیم قربان ؟

کارگردان : چاره ای نداریم مغز نویسنده رو ببر تو لباسشویی مغزش ریست فکتوری بشه

دستیار کارگردان : اونموقعه داده های در مورد ترمیناتور در ایران از بین میره ها ؟؟

کارگردان : داده ها رو با بلوتوث میریزم تو کاری نداشته باش



بله و این بود وضعیت الان مغز من !


پس صبر کنید تا کارگردان ذهنم را ریست فکتوری کند ، بعدش ویرگول من را از حالت مسدودیت در اون کانال در بیاورد تا برایتان ترمیناتور در ایران 9 را بنویسم !


تو که داری بیو من و نگاه میکنی حداقل بیا متن هام رو بخون اگه خوشت اومد دنبال کن :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید