چند وقتی هست که خواندن رمان را کم کردم و بیشتر مطالعات تخصصی قرار داده ام، در انتخاب هایم هم مثل رمان با وسواس عمل می کنم و اکثرا کتاب های رفرنس در لیست های مطالعه قرار میدهم
درکتاب قبلی (قدرت عادت) که به چگونگی شکل گرفتن رفتار اشاره داشت پرداختم، عادات یکی از مهمترین عوامل موفقیت ما در زندگی ماست، این نکته بسیاراهمیت دارد که به دلیل ظرفیت پایین انسان (قدرت فیزیکی) همچین محدود بودن زمان بایستی بسیاری از کار ها را در سیکل و چرخه عادت قرار بدیم تا بتونیم بهترین نتیجه رو کسب کنیم، کتاب تمرکز نیز اگر در کنار قدرت عادت قرار بگیره میتونه عملکرد فکری و فیزیکی ما رو به طرز غیر قابل باوری بهبود ببخشه در ادامه سعی می کنم نکات مهم رو اشاره داشته باشم.
این کتاب به تکنیک تمرکز اشاره دارد که در رسیدن به موفقیت در زندگی حائز اهمیت است در مثالی از کتاب قانون ده هزار ساعت رو زیر سوال میبره و میگه اگر تکنیک اشتباه باشه شما ۱۰ هزار ساعت هم که صرف کاری کنید هیچ وقت نمی تونید توی اون موفق باشد.
دقت کردید وقتی برای مدتی تلفن همراه خود را چک نمیکنیم دچار دلهرهی از دست دادن پیغامها، ای.میلها و ارتباطات خود میشویم. هنگامی هم که سراغِ گوشی میرویم و پیغام جدیدی نمیبینیم ناراحت میشویم. از این شاخه به آن شاخه پریدن و پاسخ دادن به محرکهای مختلف و در معرض اطلاعات بسیار زیاد بودن باعث میشود که ما آنگونه که نویسنده توصیف میکند «در عصر حواسپرتی» زندگی کنیم. سر زدن مرتب به تلگرام، توییتر، ای.میل و رابطهایی از این دست ما را دچار مشکل عدم تمرکز کردهاست. ما نمیتوانیم تصمیم بگیریم در لحظه به چه چیزی توجه کنیم.
ارادهی همه برای تمرکز قوی نیست. اکثر مردم در طول مدتزمان کاری مشغول خیالپردازی هستند یا برای کارهای غیرمفید وقت تلف میکنند. به همین دلیل تقویت مهارت توجه ارادی اهمیت زیادی دارد. ما باید بتوانیم هروقت لازم داریم روی چیزی که میخواهیم تمرکز کنیم و حواسمان به چیزهای دیگر پرت نشود.
ای تقویت توانایی تمرکز و جلوگیری از حواسپرتی، دو تمرین لازم است. این دو تمرین از آنجا ناشی میشود که ذهن ما درواقع دو جور کار میکند. یکی از بالا به پایین و دیگری از پایین به بالا. ذهن پایین به بالا دستور کارهای خودکار را صادر میکند. سریع است و با احساسات به سرعت تحریک میشود و به آن پاسخ میدهد. به همین دلیل افرادی که با این شیوهی ذهن بیشتر کار میکنند نسبت به محرکهای محیطی آسیبپذیرتر هستند.
ذهنی که برنامهریزی را انجام میدهد و به ما کمک میکند چیزهای جدید یادبگیریم، ذهن بالا به پایین است. این کارکرد ذهن را میتوان بهصورت ارادی کنترل کرد. عده ای را در یک صف تصور کنید. بعضی از این عده ممکن است چنان غرق در افکار خود باشند که اگر کسی نوبت آنها را هم رعایت نکند متوجه نشوند. اما کسانی که روی محرکهای محیطی حساس هستند قطعاً به این کار واکنش نشان خواهند داد.
پیشنهاد می کنم مطالعه این کتاب را از دست ندهید، آموزه های زیادی برایتان به همراه خواهد داشد.
متن کامل را در وبلاگ قرار داده ام برای مطالعه بیشتر می توانید به وبلاگ مراجعه نمائید