ویرگول
ورودثبت نام
نقطه سر خط
نقطه سر خطیادداشت‌هایی برای به گور نبردن ایده‌ها، فرو نخوردن افکار… @Nosakhat
نقطه سر خط
نقطه سر خط
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

در حسرت صلح پایدار

می خواهم درباره گذر از این روزهای سیاه بنویسم. امیدوارم که امروز را بتوانیم به عنوان یک روز مهم و تاریخی به نسل های بعدی تعریف کنیم.

امروز ۳ تیر ۱۴۰۴ - قاعدتا تاریخ و زمان انتشار را ویرگول می زند. اما دلم می خواهد این روزانه نویسی دست کم برای خودم رسمیت بیشتری داشته باشد. ۱۲ روز از جنگ بین ایران و اسرائیل گذشت. برای من انگار که یک سال گذشت. اولین بارم بود که جنگ را تجربه کردم.

پیش از این همیشه از نفی جنگ نوشته ام. البته که نه به عنوان یک فعال (نمیدونم چی چی ایسم). همیشه به عنوان یک شهروند که شاکله اصلی تفکرات سیاسی و اجتماعی اش در بازه سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ شکل گرفته. بازه زمانی تقریبی ۲۰ سال تا ۳۰ سالگی ام. البته واجد شرایط رای شدنم را فراموش نمی کنم. دوره اصلاحات به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در حال اتمام بود و نماینده اصلاح طلبان در انتخابات معین بود. من که او را نمی شناختم و اصلا دید دقیقی از اصلاحات هم نداشتم. اما نوجوان بودم و می خواستم در اجتماع حضور داشته باشم.

الان هم نمی خواهم مطلبی بنویسم چه در تعریف و تمجید و چه نفی هیچ نگرش سیاسی. سال های بعد از ریاست جمهوری روحانی دلسردی عجیبی من را فرا گرفت و تلاش کردم وارد بازی های جناحی قدرت طلبان نشوم دیگر. اما همانطور که گفتم خواستم بازه زمانی را یادآوری کنم که من نوجوان دوره پسا اصلاحات هستم. دوره ای که ما فکر می کردیم شخصی مثل احمدی نژاد اگر هم رئیس جمهور بشود قطعا می شود مطالبات خودمان را داشته باشیم و ... در صورتی که بعدتر برایم روشن شد که بازی چیز دیگری و جای دیگری است.

در هر صورت خواستم بگویم نوجوان کدام دوره ام و الان بازه بین ۳۰ و ۴۰ سالگی را پشت سر می گذارم. با آن نگرش تجربه جنگ حقیقتا تلخ است. سال های سال هر جا دغدغه ای مطرح می شد همه نگرانی ما از روند همیشه به جنگ کشانده شدن بود. که البته این روزها احساس می کنم این هم بازی دیگری است. دیدیم که چگونه اسرائیل در کمال جنگ طلبی به کشورمان حمله کرد و ...
که البته سالهاست این را می بینیم. فریادهای زیادی هم در محکومیت اسرائیل سر داده شده است اما جهان همیشه به تماشای وحشیگری های آن ها نشسته. اینکه دلیلش چیست نمی دانم!
زمان آغاز جنگ روسیه و اوکراین تقریبا در روزه خبری سر می کردم و تازه شروع کرده بودم خیلی درگیر اخبار نباشم. وقتی شنیدم روسیه تانک های خود را برده در مرز و به زودی می خواهد حمله کند این جمله را گفتم: «شوخی است مگه؟ قرن ۲۱ چنین جنگی در نخواهد گرفت!» اما امروز فکر می کنم جنگ وارد سال چهارم شده!

بنابراین تمام روزهای بعد از آن هر زمان تهدیدی به من جنگ شد که من خودم را نزدیک آن می دیدم قلبم به تپس می افتاد. مهر ۱۴۰۳ که جمهوری اسلامی به دنبال تلافی یکی از رفتارهای اسرائیل (که یادم نیست چی بود) به تل آویو موشک پرانی کرد و به مدت ۷۲ ساعت پروازهای منطقه روی هوا بود. من تایوان بودم و پرواز برگشت ما امارات بود که خیلی دیرتر و محتاطانه تر پروازها را شروع کرد چه گذشت بر من که چرا من تهران نیستم؟!

جنگ کلا بد است. این جنگ اما جدای از همه بدی هایش من فقط خوشحال بودم که از شانس خوب من اینبار داخل ایران و در تهران بودم. روزهای اول که همه در شوک بودیم و نمی دانستیم چقدر طول می کشد و چه ابعادی دارد. تمام دلداری من به اطرافیان این بود که خدایتان را شکر کنید که کنار هم هستیم! وای به حال آن هایی که در برزخ بین خارج از ایران (در امنیت جانی)‌ اما بدون آرامش روانی!

امیدوارم این آتش بس پایدار بماند. جهان به صلح پایدار فکر کند و تشنگان قدرت راه بهتری برای ارضا روحیات جاه طلبانه خود پیدا کنند.

لعنت به جنگ. نقطه سر خط.

اصلاح طلباناصلاحاتجنگایران
۱
۰
نقطه سر خط
نقطه سر خط
یادداشت‌هایی برای به گور نبردن ایده‌ها، فرو نخوردن افکار… @Nosakhat
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید