یه موضوعی مدتیه که ذهنم رو مشغول کرده و میخواستم دربارهاش بنویسم. موضوع درباره جهانبینیه. داشتم با کسی صحبت میکردم که از یه واژه استفاده میکرد و میخواستم اون رو متقاعد کنم که این واژه یعنی چی یا اون یکی واژه یعنی چی، چون با هم اختلاف نظر داشتیم. اما اون صحبتها رو ادامه داد و من چیزی نگفتم، ولی دلم میخواست دربارهاش بنویسم تا کمی حتی برای خودم هم شفافتر بشه.
اون دو واژهای که مد نظرم بود، یکی “دنیای متفاوت آدمها” و دیگری “جهانبینی متفاوت آدمها” بود. موضوع صحبتمون درباره افزایش سن، پذیرش، و نگاه متفاوت آدمها به زندگی بود. برداشت اون این بود که آدمها وقتی پولدارتر میشن، جهانبینیشون هم متفاوت میشه. دقیقا از این واژه استفاده کرد. اما منظور من از جهانبینی چیز دیگهای بود؛ اینکه وقتی سنت بالا میره، پذیرشت بیشتر میشه، و وقتی پول برایت اهمیت کمتری پیدا میکنه یا وقتی لذتهای زیادی رو تجربه میکنی، دیگه خیلی از چیزهای مادی تو رو راضی نمیکنن. در نتیجه، در این مرحله از زندگی به یه جهانبینی متفاوت میرسی.
اون در ادامه مثالی زد و گفت که مثلاً با کسی درباره سرمایهگذاری صحبت کرده، مثل اینکه چه کاری راه بندازه، در چه حوزهای وارد بشه، یا چه خدماتی ارائه کنه. نظرش این بود که پول باعث میشه نگاه آدم به سرمایهگذاری گستردهتر بشه، چون توانایی ریسک بیشتری پیدا میکنه و بودجه اولیه بیشتری داره. این تفاوت باعث میشه اون آدم از یه دنیای متفاوت با تو حرف بزنه. مثلاً تو وقتی به سرمایهگذاری فکر میکنی، ذهنت حول یک میلیارد میچرخه، اما برای اون رقمها و ابعاد متفاوتی مطرحه.
البته خود این تعریف “دنیای متفاوت داشتن” از یه دید فلسفی قابل تفسیره. اگه فلسفی بهش نگاه کنی، میشه اینطور معناش کرد که آدمها توی یه سن و سال خاص به نقطهای میرسن که دیگه مسائل مادی براشون اولویت نداره. اونهایی که پول زیادی دارن، ممکنه دیگه فایدهای توی کار کردن نبینن و درباره یه سری لذتهای معنوی صحبت کنن. اینها چیزهایی بود که میخواستم دربارهشون اینجا بنویسم و برای خودم نگه دارم.
نظر شما چیه؟ اصلا به نظر شما مهمه آدم نسبت به انتخاب واژه ها حساس باشه؟
اگر پست رو دوست داشتید اونو لایک کنید و برای یکی از دوستانتون که فکر می کنید با شما موافق باشه بفرستید.