داستان یک نورا
بخش ششم
"ادامه بده، دارم گوش میدم."
آدمها گاهی عصبانی میشن، گاهی دلزده، سردرگم، عاصی و ... و یا شاید کلی حال دیگه که به واسطه نزدیکی با تو، بخوان که در موردش باهات صحبت کنن.
خیلی خوبه که آدمها بهت اعتماد کنن و باهات حرف بزنن، مگه نه؟!
اما....
سختی ماجرا از اونجایی شروع میشه که ازت انتظار میره که نقش یه شنونده خوب رو به درستی بازی کنی.
بیشتر آدمها توانایی خوب حرف زدن رو دارن، اما تعداد خیلی کمی از آدمها میتونن خوب حرفها رو بشنون.
قصه امروز ما در مورد یه "الهه" است. الهه ایی که معجزه اش، خوب گوش کردنه.
بیایداز اینجا به بعد بهش بگیم: اِلا.
اِلا برعکس آدمهای دیگه "درست" گوش میده. اون خوب میدونه که کی و چجوری آدمها رو دعوت به حرف زدن کنه و بهشون حس همدلی رو منتقل کنه، نه حس دلسوزی.
چیکار میکنه؟!
اون عادت نداره که بیخود مثه یه عروسک کوکی، فقط سرش رو بالا و پایین کنه به نشونه تایید.
وقتی سرش رو بالا و پایین میکنه که واقعا داره اون بخش حرف تو رو تایید میکنه.
اون برای همه حرفهای تو یه جواب آماده نداره و هیچوقت با یه بغل راهکارهای جورواجور نمیپره وسط حرفت.
اِلا، میذاره حرفات که تموم شد، یه کم سکوت اتفاق بیافته و بعدش آروم میگه: حق میدم که برات سخت بوده باشه، میخوای بیشتر بگی در موردش؟!
یه کار عالی دیگه هم میکنه، اونم اینکه سوال میپرسه.
میپرسه: تو چه حسی داشتی در مورد اون موضوع؟! فکر میکنی الان چیکار کنی بهتره؟!
گاهی هم سوالای جدیتر میپرسه در مورد اون موضوع اما بلافاصله میگه: اگه دوست داری بهش جواب بده، فقط دارم سعی میکنم بهتر حالت رو بفهمم.
از همه مهمتر، خوب میدونه که کِی باید یه گوشه بشینه و فقط نگاهت کنه تا حرفات تموم شه یا اینکه خیلی آروم بلند شه و به کارهای دیگهاش برسه و هر از چند گاهی برگرده نگاهت کنه و بگه: "ادامه بده، دارم گوش میدم."
اِلا جون، تو از من شنونده بهتری ساختی، ازت ممنونم.