رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد؟
کتاب دیگردوستی موثر (با نام اصلی The Most Good You Can Do) یکی از بهترین و تاثیرگذارترین کتابها در حیطه اخلاق و سبک زندگی است. این کتاب به قلم پیتر سینگر (Peter Singer) فیلسوف بزرگ استرالیایی است که نظریههای گوناگونی در زمینه اخلاق و زندگی انسان دارد. از پیتر سینگر کتابهای دیگری نظیر «آزادی حیوانات» و «زندگیای که میتوانید نجات دهید» منتشر شده است. از دیدگاه سینگر، نه تنها انسان بلکه هر موجودی که توانایی حیات دارد قابل احترام است و شعور انسانی سبب میشود تا انسان درصدد خیررسانی قرار گیرد. سینگر معتقد است باید به افرادی کمک کرد که واقعا نیازمند این مهم هستند. خواه آن افراد را بشناسید خواه در نقاطی دورافتاده در قاره سیاه باشند. سینگر به زندگی اخلاقی برای آیندگان نیز اشاره میکند و اخلاقی زیستن را فقط محدود به مددرسانی به افراد فعلی نمیداند. در اندیشه سینگر، دیگردوستان موثر افرادی هستند که با منطق و تعقل و بدون هرگونه احساسات به فکر خیررسانی هستند و سعی در آن دارند تا این خیررسانی را بهگونهای گسترش دهند که بیشترین خیر ممکن فراهم شود. سینگر در سال 1399 به سمت استادی در دانشگاه پرینستون در ایالت نیوجرزی آمریکا منصوب شد و به تدریس در این دانشگاه مشغول است. در حوزه اخلاق عملی کمتر نامی به اندازه پیتر سینگر مورد توجه و احترام است که نظریات وی در زمینههای تاثیر مثبت کمکرسانی در زندگی، سقط جنین، گیاهخواری، احساس مسئولیت، زندگی اشرافی و... بازتابهای فراوانی داشته است. این کتاب با مقدمههایی از دکتر مصطفی ملکیان، فیلسوف بزرگ ایرانی معاصر و محمدرضا جلائی پور همراه است و شخص پیتر سینگر نیز علاوه بر مقدمهای که منحصرا برای کتاب به تحریر در آورده است، یک مقدمه یک صفحهای برای ترجمه فارسی این کتاب هدیه فرستاده است. این کتاب چاپ انتشارات نی بوده و آرمین نیاکان آن را در 15 فصل ترجمه کرده است.
در ادامه برشهایی از این کتاب را میخوانیم.
یکی از کارهای موثری که برای نشر خیررسانی میتوانیم بکنیم هدیه یا معرفی همین کتاب به دوستان، آشنایان، و هموطنانمان است، چون بعید است کسی این کتاب را به تشویق شما بخواند و برای خیررسانی افزونتر و موثرتر کردن نیکیهایش احساس مسئولیت اخلاقی بیشتری نکند؛ احساس مسئولیتی که میتواند انتخاب شغل، مصارف لوکس، میزان بخشش، و سنجشگری خواننده در انتخاب خیریهها و اهدافش را تا پایان عمر تغییر دهد. با ترغیب دیگران به خواندن این کتاب شاید باعث خیر کثیر شوید.
فقط در ایالات متحده حدود یک میلیون خیریه وجود دارد که سالانه در مجموع ۲۰۰ میلیارد دلار دریافت میکنند و ۱۰۰ میلیارد دلار هم به گروههای مذهبی کمک میشود.
وقتی به نیازمندی کمک میکنی، بخشی از داشتههایت را به او نمیبخشی. چیزی را به او میبخشی که از آن خود اوست. زیرا چیزی را که برای استفاده همه ما بخشیده شده است به تصرف خود درآوردهای.
دیگردوستی باید پاییده شود، به چالش کشیده شود و پرورش داده شود، وگرنه بیم کهنه و خودکار شدنش میرود.
فقط عده قلیلی در حال ثروتمندتر شدن هستند در حالی که عده بسیار بسیار زیادی از مردم در نتیجه این نوع از بازار جهانی به سوی فقر وحشتناک سوق داده میشوند. کار کردن در چنین بازاری به منظور کسب درآمد برای کمک به خیریهها برای مبارزه با فقر، مثل این است که افرادی که ساختمانهای شهر را به آتش میکشند به اداره آتشنشانی شهر کمک مالی کنند.
آگاهی بخشی به مردم درباره نیازهای نیازمندان در هرجای دنیا سبب آگاهی آنها به نیاز انسانهای اطرافشان هم خواهد شد.
امکان کمک مستقیم مالی یکی از رایجترین استدلالها برای کمکنکردن را از میان میبرد: این واهمه که پول هیچگاه به فردی که حقیقتاً به آن نیاز دارد نرسد.
بیشترین امیدمان به آینده به این نیست که مردم را بر آن داریم که کل بشر را یک خانواده ببینند، این غیر ممکن است در عوض، امیدمان به ستایش این باور توسط مردم است که حتی اگر با غریبههای دور از خود همدلی نمیکنیم باور داشته باشیم که زندگیشان به اندازه زندگی آنها که دوستشان داریم ارزشمند است.
هر فرد اخلاقاً میبایست همان قدر خیر دیگری را مهم شمارد که خیر خودش را مهم میشمارد مگر اینکه از منظری منصفانه معلوم شود میزان خیری که به دیگری میرسد کمتر است یا او کمتر از حصول آن مطمئن است یا کمتر توانایی حصولش را دارد ...
زِل کراوینسکی به یان پارکر گفته بود که دلیل این که بسیاری از مردم میلش به اهدای کلیهاش را نمیفهمند این است که ریاضیات را نمیفهمند. البته که منظور او دقیقاً معنای تحتاللفظی این کلمات نیست. منظور کراوینسکی این است که مردم نمیفهمند که با توجه به اینکه احتمال مرگ در اثر اهدای کلیه یک در ۴ هزار است اهدا نکردن کلیه به مثابۀ باور به این است که زندگی صاحب کلیه ۴ هزار برابر بیشتر از زندگی فرد غریبه ارزش دارد. زل معتقد است که این باوری توجیهناپذیر است.
آدمهای زیادی نداریم که زندگی انتزاعیای را که با آمار درک میشود به اندازۀ کودکی واقعی که غذا میدهیم، بغل میکنیم، پرورش میدهیم، و با او بازی میکنیم ارزشمند بدانند.
شاید از آن جهت فکر میکنیم پول بر میزان رفاه تأثیری مهم دارد که برای خرید کالاهای مصرفی به پول نیاز داریم. خریدن چیزها تبدیل به وسواسی شده است که توجهمان را از آنچه واقعا رفاهمان را افزایش میدهد منحرف میکند.
در دنیای کسبوکار اگر دو کالای مشابه قیمتهای متفاوتی در بازارهای متفاوت داشته باشند و هزینۀ انتقال محصولات از بازار ارزانتر به بازار گرانتر از تفاوت قیمت کمتر باشد به سرعت فردی پیدا میشود که محصول را از بازار ارزانتر بخرد و در بازار گرانتر بفروشد. این را «آربیتراژ» مینامند. این پدیده سبب از بین رفتن تفاوت در قیمتها میشود. اگر عالم دیگر دوستی مثل دنیای تجارت بود هر وقت فرصتی برای خیررسانی با هزینهای بسیار کمتر از هزینه دیگر خیررسانیها پیدا میشد دیگر دوستان سراغش میرفتند و فرصت بهسرعت از میان میرفت اما تمرکز دیگر دوستی بر مؤثربودن به اندازۀ تمرکز فعالان مالی بر سودآوری نیست.
اکثر کمکها به خیریهها بر پایۀ احساسات است. دو سوم نیکوکاران هیچ تحقیقی قبل از اهدای کمکهایشان انجام نمیدهند (۱). بعضی مردم با مشاهده عکس کودکان چه کودکان شاد و چه آسیبدیده یا عکس حیوانات به خیریهها کمک میکنند. مخصوصا اگر چشمها در عکسها بزرگ و گرد باشد.
[1]
Bob Ottenhoff and Greg Ulrich, More Money for More Good (Washington, D.C.: Guidestar, 2012), 13, available at http://www.guidestar.org/rxg/give-to-charity/money-for-good/index.aspx
روشهای سنتی کمکرسانی اغلب به مثابۀ زدن چسب زخم بر عوارض فقر میمانند تا رفتن به جنگ ریشههای عمیقتر آن.
دیگردوستان مؤثر معمولاً بیشتر با استدلال و عقلانیت پیش میروند تا با هیجانات و بر این اساس، احتمال بیشتری وجود دارد که به پروژهای کمک کنند که نیکی بیشتری میرساند، مستقل از اینکه قربانی قابل شناسایی است یا نه.
اگر دیگردوستی موثر واقعاً به جریان اصلی سبک زندگی در جهان وارد شود، انتظار خواهم داشت همهگیر شدنش سرعت یابد چون نشان خواهد داد که بهآسانی میتوانیم خیر بسیار برسانیم و در نتیجه احساس بهتری هم نسبت به زندگیمان داشته باشیم.
شما میتوانید نسخه زبان اصلی این کتاب ارزشمند را از قسمت مطالب مفید سایت دانلود کنید.