فرض کنید قراره یه قالیچهی جادویی به مشتریتون بفروشین
به جای اینکه فقط بگین "این قالیچه عالیه!" ، با یه داستان باحال، مشتری رو سوار بر قالیچه کنید!
* از "روزی روزگاری" شروع کنید: "روزی روزگاری بازرگانی بود که به مهمونی های زیادی دعوت میشد..."
* مشکل رو با طنز نشون بدین: "هر بار برای رسیدن به مهمونیاش دیرش میشد. دائم تو ترافیک و اتوبوسای شلوغ گیر میوفتاد. عجب بدبختیای! "
* قهرمان داستان، مشتریه: "تا اینکه یهو، قالیچهی جادویی شما رو دید! حالا دیگه با یه سوار شدن، به هر مهمونیای تو یه چشم به هم زدن میرسه! "
* پایان خوش با محصول شما: "دیگه خبری از تاخیر و خستگی نیست. فقط کافیه آرزو کنه کجا بره و قالیچهی جادویی میبرتش! ✨"
حالا مشتری کاملا میفهمه قالیچهی جادویی (محصول شما) چقدر میتونه زندگیشو راحت کنه!
شما چطور داستانگویی رو چاشنی فروشتون میکنید؟
تجربههای خندهدار و باحالتون رو برامون تعریف کنید!