با توجه به رشد هنر پارچه بافی در دوره صفوی و همکاری سایر هنرمندان از جمله نقاشان با نساجان در بازار صنایع دستی، پارچه هایی در این دوره تولید شد که شهرتی عالمگیر یافت. در این مقاله با اشاره به مکاتب هنر پارچه بافی دوره صفوی، به وجوه مختلف این صناعت، از جمله مضامین طرحها و نقوش پارچه ها، پارچه بافان مشهور این عصر، مراکز اصلی تولید پارچه، انواع پارچه های تولید شده و نیز شیوه های پارچه بافی دوره صفوی، پرداخته می شود.
آغاز ریسندگی و بافندگی و به خصوص هنر پارچه بافی در ایران را به درستی نمی توان تعیین کرد. بنا بر تحقیقات انجام شده، بعضی از محققان آغاز تمدن را در ایران تا ده هزار سال پیش می دانند. از این موضوع می توان استنباط کرد که ریسندگی و بافندگی نیز همزمان با خانه سازی و سفالگری در ایران شروع شده است. بنابر این هنر پارچه بافی در ایران قدمتی دیرینه دارد و پیشینه آن به هزاره های قبل از میلاد می رسد. این صنعت همیشه در ایران جایگاه ارجمندی داشته است.
شیوه تولید و نقش و نگاره های منسوجات برجای مانده از هر دوره، منبع مفیدی برای شناسایی شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن دوره است. پژوهشگران، دوره صفوی را از نظر صنعت پارچه بافی عصر طلایی نامیده اند. زیرا شاهان این سلسله با حمایت هنرمندان و ایجاد مراکزی برای فعالیت آنان، در تکامل این هنر نقش بسیار مؤثری داشتند. به عنوان مثال شاه اسماعیل، اولین پادشاه این سلسله، تولید انواع پارچه های ابریشمی و نخی را تشویق کرد و مراکز صنعتی جدیدی برای این منظور ساخت. جانشین وی، شاه تهماسب، نیز از این صنعت حمایت کرد. از دوره او قطعاتی پارچه ابریشمی ممتاز بر جای مانده است.
چهارمین پادشاه صفوی، شاه عباس کبیر، پایتخت حکومت را به اصفهان منتقل کرد و در این دوره صنایع بافندگی به ویژه در اصفهان بسیار پیشرفت کرد. ثبات سیاسی، رونق اقتصادی و اراده استوار فرمانروایان آشنا به امور کشور و احوال مردم، توأم با حمایت آنان از هنر و تجارت، موفقیتهای بزرگی برای کشور به ارمغان آورد. همچنین در این زمان پرورش کرم ابریشم در سواحل دریای مازندران رونق گرفت و کارگاه های هنر پارچه بافی سلطنتی و عمومی رو به توسعه نهاد.
یکی از ویژگی های هنر پارچه بافی صفوی همکاری نقاشان و نساجان در کانون هنری اصفهان در زمینه این هنر بود؛ به طوری که بسیاری از هنرمندان نقاش آن دوره بافندگان ماهری نیز بودند. در این دوره پارچه های تولید شده در ایران نه تنها به مغرب زمین، بلکه به دورترین نقاط شرق نیز صادر می شد. علاوه بر اصفهان، بافته های کارگاه های نیشابور، مرو، اصفهان، شوشتر و شیراز نیز مطلوب همگان بود و پارچه های ابریشمی و قلمکار پنبه ای این شهرها شهرت فراوانی داشت.
به طور کلی دو مکتب هنری در پارچه بافی دوره صفوی قابل تمایز است:
· اول، مکتبی که غیاث الدین نقشبند ایجاد کرد که در بافت پارچه از طرحها و نگاره های کوچک که در کل با یکدیگر هماهنگ اند، استفاده می شود.
· مکتب دوم بر اساس شیوه رضا عباسی نقاش معروف این دوره است که از طرحها و نقوش بزرگ همراه با پیکره های انسانی و صحنه هایی از طبیعت، استفاده شده است. در این شیوه بیشتر مضامین ایرانی مانند چشمهای بادامی ایرانی به جای چشمهای مورب معمولی مد نظر بود. معروف ترین بافندگان این سبک عبارت اند از علی و اسماعیل کاشانی و معین که همگی اهل کاشان بودند.
بسیاری از تصاویر و نقوش پارچه های صفوی شبیه تصاویر مینیاتورهای آن زمان است. طرح و نقشه هنر پارچه بافی ابریشمی از زندگی آن دوره و مضامین ادبی اقتباس می شد و از نقشه های متداول نقوش لیلی و مجنون بود. از نقشه های گل و برگ، پرندگان و حیوانات نیز استفاده می شد. مناظر داستانهای رزمی و بزمی ایران مانند شاهنامه و آثار نظامی نیز از سوی بافندگان اقتباس میشد و گاه تصاویر شاهزادگان ایرانی در حال شکار یا مجلس بزم و طرب هم نقش می شد.
از اواخر قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) در تولید پارچه ها تمایل زیادی به جنبه تصویری و نقش و نگار ظاهر شد. در این زمان، طرح های اسلیمی که در بافت پارچه مورد استفاده قرار می گرفت، تحول یافت و با نقش گل و حیوانات با رنگهای درخشان توأم شد. رنگهای غالب در پارچه های این دوره عنابی روشن و آبی فیروزه ای است، اما رنگهای ملایم تری مانند گل بهی، آجری، قهوه ای، خاکستری و بنفش نیز یافت می شود. مضمون بسیار کهن شکارگران پیاده و سواری که با تیر و کمان و خنجر در حال پیکار با شیران و پلنگان خشمگین اند و کاملا رنگ ساسانی دارد، در تولیدات این دوره نیز به چشم می خورد.
در هنر پارچه بافی مخملی عصر صفویه نیز انواع گلها و سبزه ها، درخت های مخروطی شکل، طرح های آرابسک، پرندگان و آهوان، چشم اندازهای طبیعت و مضامین داستانهای عاشقانه مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین منقوش است.از گلهای موردعلاقه هنرمندان این دوره سوسن، زنبق و گل سرخ بوده است. طراحان این عهد، رنگ های روشن را کنار گذاشتند و بیشتر از رنگهای ملایم و کدر استفاده می کردند.
هنر پارچه بافی عصر صفوی را از نظر نوع طرح می توان به شرح ذیل طبقه بندی کرد:
از این تصویر غالبا برای تزیین پرده ها استفاده می شد. گاه هنرمند فقط نقش یک نفر را تصویر کرده و گاه مجالس بزم و شکار را نشان داده است. لباس غالب اشخاص در این طرحها، لباسهای فاخر و مخصوص درباریان است.
تزیین پارچه ابریشمی و زری با نوشته هایی به خط نسخ و نستعلیق یکی دیگر از روشهایی بود که در دوره صفویه متداول شد. این طرحها بیشتر برای پوشش قبور، پرده یا اماکن مقدس مورد استفاده قرار می گرفت.
داستانهای رزمی و بزمی از آثار شعرایی مانند فردوسی و نظامی در پارچه مورد استفاده قرار می گرفت که این نقوش قابل مقایسه با آثار نگارگری آن زمان است.
انواع گلها و اشکال انسان و حیوان روی رودوزیها و سوزن کاریها که بسیار متداول بود.
یکی از ویژگی های هنر پارچه بافی این دوره، کاربرد طلای بیشتر در زمینه آنهاست که درخشندگی آنها را از زریهای قرون بعد بیشتر می کند. پارچه های باقی مانده از این دوره از صبر، حوصله و مهارت بافندگان آن حکایت دارد، زیرا بافتن طرحهای پیچیده و رنگارنگ نیاز به تغییر و تبدیل زیاد ماسوره های بافندگی دارد. شاردن که در این دوره از ایران دیدن کرده است، می نویسد نساجان ایرانی ابریشم را با سیم و زر مخلوط کرده و منسوجات نفیسی تولید می کنند که آنها را زری می نامند. این پارچه ها را با نقوش گوناگون می بافند، به طوری که می توان از آنها صد قسم مختلف به دست آورد.
از بزرگترین نساجان عصر صفوی «خواجه غیاث الدین علی» است که بسیار مورد توجه دربار شاه عباس بود. او استعداد و نبوغ بالایی برای ایجاد طرحهای مختلف داشت. شیوه طراحیاو از طرحهای قرن نهم هجری یعنی اوایل دوره سلطنت صفویان اقتباس شده است. سبک طراحی هنر پارچه بافی این بافنده ماهر این گونه بود که نقوش کوچکی رسم می کرد که در طرحی کلی و حرکتی مشترک با هم رابطه و تناسب داشت.
از دیگر نساجان معروف این دوره می توان غیاث، یحیی، عبدالله، حسین و معزالدین غياث و آبان محمد را نام برد. محمد خان و علی اسماعیل کاشانی و معین که همه در کاشان می زیستند نیز از نساجان بنام این دوره هستند. همچنین باید به آقا محمود، مغیث و شفیع عباسی از نقاشان دربار صفوی اشاره کرد که در تصویرگری گلها و پرندگان ممتاز بودند و از اهالی اصفهان بودند. مهارت استادان این فن باعث شد که با کم و زیاد کردن پودهای پارچه و طول گره ها، در پارچه های زینتی مخملی درخشش و برجستگی ایجاد کنند.
مهم ترین مراکز تولید پارچه مخمل عصر صفوی در حوزه کویر مرکزی قرار داشت و کاشان، یزد و اصفهان از شهرهای مهم تولید آن به شمار می رفت. یکی از اقسام پارچه مخمل که شهر یزد به بافت آن معروف بود، مخملی به رنگ عنابی سیر بود که در تزیین آن از گلهای ساقه بلند زرد طلایی با برگهای سبز استفاده می شد. در آغاز حکومت صفویه شهرهای تبریز، کاشان، یزد، اصفهان و نیز مراکزی در خراسان از هنر پارچه بافی پیشرفته ای برخوردار بود. کارگاههای نساجی یزد و کرمان نیز به دلیل بافت پارچه ابریشمی از شهرت خاصی برخوردار بود. همچنین شاه عباس کارگاه هایی در اصفهان تأسیس کرد که پارچه های زربفت تولید می کردند.
به طور کلی مهم ترین مراکز بافندگی این دوره عبارت بود از:
· تبریز،
· هرات،
· يزد،
· اصفهان،
· کاشان،
· رشت،
· مشهد،
· قم،
· ساوه،
· سلطانیه،
· اردستان،
· و شیروان.
در یزد و کرمان پارچه شال نیز تولید می شد. پارچه شال ترمه ای که در کرمان تولید می شد، بسیار ظریف بود و از کرک بز کشمیری در بافت آن استفاده می شد. شالهای یزد به مرغوبیت شالهای کرمان نبود، زیرا به جای کرک، پنبه در آن به کار می رفت. در کاشان نیز شالهایی از ابریشم با رنگی مشابه شالهای کرمان بافته می شد که پود این شالها غالبا از ابریشم سیاه، آبی یا بنفش تیره بود.
منسوجات خاص دوره صفوی شامل پارچه های جناغی باف، اطلس، لمپاس (ابریشمينه گل برجسته چینی)، زری، قلمکار و مخمل است. بافندگان پارچه در این دوره در بافت ابریشمهای گلدار، طرحهای ظریف و رنگارنگ وارد کردند، به بافتهای چند تار و پودی یا جناغی زمینه های طلایی براق دادند و پارچه مخمل تولید کردند. پارچه های زری دولای یزد و پارچه های سه لا و چندلا نیز از تولیدات این زمان است. پارچه های مرکبی که دارای نخ تار اضافی در ساختمان پارچه بود و سابقه بافت آن به دوره ساسانیان می رسد، انواع ساتن و مخملهای ساده و برجسته نیز از شاهکارهای بافندگی این دوره محسوب می شود.
با توجه به اهمیت این تولیدات به ویژگیهای این هنر پارچه بافی اشاره می شود:
از مهم ترین تولیدات شهرهای مختلف ایران در دوره صفوی می توان به هنر پارچه بافی زری اشاره کرد. به پارچه ای که در بافت آن الياف طلا به کار رود، زری یا زربفت گفته می شود. انواع زری مانند زری لپه بافت، زری اطلسی، زری پشت کلاف و زری برجسته در این دوره تولید می شد و غالبا مورد استفاده شاه، درباریان و امرا بود. این زریها نه تنها در بازارهای داخلی به مصرف می رسید، بلکه به خارج از کشور نیز صادر می شد. برای اینکه زری کاملا نرم باشد و سخت نشود، نخ نازکی از کتان یا ابریشم را ورقه بسیار نازک طلا یا نقره می کشیدند و به اصطلاح «گلابتون» درست می کردند. این نوع پارچه معمولا دارای دو نوع نخ تار است که از یکی برای بافت زمینه و از دیگری برای بند کردن گلابتون استفاده می شد.
زمینه یا بوم پارچه زربفت از نخ ابریشم بود و گلابتون نیز جزء نخهای پود بود که با آن نقش اندازی می شد. هنر پارچه بافی زری به چند نوع تقسیم می شد:
· زری اطلسی که بافت آن بسیار ظریف است؛
· زری دارایی که در بافت آن تعداد پودهای گلابتون بیشتر است و بنابراین پارچه ضخیم تر است؛
· زری حصیری که بافت آن شبیه حصیر است؛
· زری لپه بافت پشت کلاف که نقوش بافته شده آن مانند گلدوزی روی پارچه است و نخهای پود روی پارچه کاملا مشخص است و پشت پارچه نیز مانند روی پارچه ای است که بر آن رودوزی شده باشد.
زری می تواند با استفاده از نخ پود مداوم بافته شود که در این صورت نخ پود که غالبا گلابتون است تمام عرض پارچه را می پوشاند و در جاهایی که طرح اقتضا می کند، روی پارچه می آید و در بقیه فواصل در پشت پارچه شناور است. غیر مداوم نیز به این صورت است که نگاره ها و نقشها با تعدادی ماسورۂ کوچک با دست بافته شود و نخ زمانی در پشت پارچه شناور است که در فاصله زمینه طرح باشد.
تولید زری نیز به دو صورت انجام می گیرد.
1. با استفاده از دستگاههای سنتی (دستوری)،
2. با استفاده از دستگاه ژاکارد.
دستگاههای سنتی زری بافی به دستگاه های دستوری معروف است. میزان تولید با دستگاههای سنتی حدود ۸ سانتیمتر در روز است، در حالی که با به کار گیری دستگاههای ژاکارد - که سابقه ای نه چندان طولانی دارد . این میزان به ۴۰ سانتیمتر در روز می رسد.
از دیگر نفیس ترین دست بافته های هنر پارچه بافی ایران دوره صفوی می توان مخمل را نام برد. پیچیدگی روش بافت، طرحهای زیبا و پر نقش و نگار و مواد اولیه مرغوب ویژگی خاصی به این پارچه بخشیده است. مخمل پارچه ای تجملی است که احتمالا از دوره عباسیان تولید می شد، اما قدیمی ترین منسوج مخملی یافت شده مربوط به قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) است. منشأ پیدایش این پارچه پرزدار معلوم نیست. پرزهای نرم و کوتاه و متراکم مخمل در هنگام بافت پارچه ایجاد می شود. این عمل با حلقه کردن تار اضافی به دور میله ای که موقتی وارد دهنه بافت می شود، مانند پودها، انجام می شود. این تارهای حلقه ای بعدا بریده شده و با خارج کردن میله، مانند پرز روی سطح پارچه باقی می مانند.
روی پارچه مخمل شامل حلقه ها و پشت آن بافت را نشان می دهد. مخمل می تواند سراسر پرزدار باشد یا برخی نواحی آن پرز داشته باشد. پرزها نیز می تواند به تعداد نخهای تار اضافی رنگهای مختلفی داشته باشد. هنر پارچه بافی مخملهای دوره صفوی بسیار پیچیده است و نواحی پرزدار شامل رنگهای متنوع با زمینه ساتن است. استفاده از غلتک تار اضافی برای تولید مخمل لازم است. وقتی کل زمینه پارچه از پرز پوشیده شود، پارچه مخمل ساده به وجود می آید؛ در حالی که مخمل برجسته دارای محلهایی بدون پرز است.
نمونه های موجود مخمل دوره صفوی نشان می دهد که کار زیادی روی آن انجام شده که حاکی از پیشرفت این صنعت در آن زمان بوده است.
پارچه مخمل دو نوع است:
1. مخمل یک رو؛
2. مخمل دو رو یا دو خوابه که هر دو طرف آن پرز دارد.
فن مخملبافی در دوره صفویه به تکامل رسید و به ویژه کاشان محل رشد این صنعت بود. مهارت استادان مخملباف مانند غیاث الدین علی( غیاث نقش بند)، محمد خان و اسماعیل کاشانی باعث شد که با کم و زیاد کردن بسیار ظریف و ماهرانه پودهای پارچه و طول گره ها، درخشش، گودی و بلندی نقوش برجسته ایجاد کنند.
مخمل زربافت از تمام اقسام پارچه های زری خوشنماتر است. به خصوص مخملهایی که کرک برجسته و مجعد دارند. چیزی که در این بافته ها قابل توجه است، این است که اگر پارچه به واسطه کثرت استعمال و مرور زمان به کلی کهنه شود، باز هم تارهای طلا یا نقره آن همان درخشندگی و جلوه اولیه را حفظ می کند.
قلمکار پارچه ای پنبه ای است که روی آن نقش می زنند و به مصارف متعددی از قبیل پرده، سفره، رولحافی و روکش دیوار می رسد. در تزیین پارچه های قلمکار دوره صفوی از نقوشی استفاده می شد که در قالی به کار می رفت، شامل لچک و ترنج، طرح باغی، گل و گلدان، کتیبه دار، محرابی، خانه خانه و بته، اما نقوشی که بیشتر دیده می شود طاق نما و صحنه شکار است.
مهم ترین مراکز تولید هنر پارچه بافی قلمکار در دوره صفویه، شهرهای اصفهان، یزد و همدان بود و اصفهان مرکز این صنعت محسوب می شد. تاریخ نقاشی روی پارچه به روشنی معلوم نیست. در قرون اولیه اسلامی این هنر در ایران و مصر رواج داشت و با قالبهای چوبی روی پارچه نقش می انداختند. به نظر می رسد که در دوره ایلخانان به دلیل ارتباط ایران با چین، نقاشی روی پارچه نیز گسترش بسیاری یافت. در این زمینه هنرمندان ایرانی برای جلب نظر خوانین مغول، دست به ابتکاراتی زدند که از جمله ابداع نقاشی روی پارچه یا پارچه قلمکار بود. اوج هنر قلمکار از نظر میزان تولید و تنوع نقش در دوره صفویه است.
پارچه های قلمکار به چند دسته تقسیم می شود:
· قلمکار معمولی که با قالبهای چوبی نقش زده می شود؛
· قلمکار قلمی که روی آن آیات قرآن کریم و ادعیه با خط کوفی، ثلث و نسخ نگاشته می شود؛
· قلمکار زرنگار که نوعی نقاشی روی پارچه با زر است. طلا را در تیز آب حل کرده و به جای رنگ برای نقش اندازی روی پارچه استفاده می شود؛
· قلمکار هندی که نقوش آن بیشتر ملهم از نقش و نگاره های هندی است.
ایرانیان به شال بسیار علاقه مند بودند. در کرمان شال ها از کرک بز تهیه می شد. همچنین در هنر پارچه بافی از شال، قبا یا خلعت برای مردان و تنبان و نیم تنه برای زنان دوخته می شد. نوعی شال به نام «سلسله» در کرمان بافته می شد که دارای رنگ ساده ای بود و روی آن رودوزی می شد.
چنین به نظر می رسد که بافت ترمه از اوایل دوره صفویه در ایران رواج یافته باشد. قبل از این دوره اثری از ترمه های ایرانی به دست نیامده است. مارکوپولو سیاح معروف که در قرن یازدهم هجری (هفدهم میلادی) از ایران دیدن می کرد، یادآور می شود که در شهرهای ایران با بازرگانان و صنعتگران بسیاری ملاقات داشته است که زندگی آنها از طریق بافتن پارچه های زربفت رنگارنگ اداره می شد. او که از کرمان دیدن کرده است، می گوید که زنان و دختران این شهر با نخ ابریشم صورت حيوانات، پرندگان، درختان، گلها و دیگر اشیاء را با نهایت مهارت گلدوزی پته دوزی می کنند.
یزد نیز از مراکز مهم تولید انواع شال بود، لیکن شال های هنر پارچه بافی این شهر تا حدی زمخت بوده و از نقش کمتری برخوردار است و تار و پودشان از پنبه است. دوخته دوزی انواع دوخته دوزی مانند گلابتون دوزی، پیله دوزی، آجیده دوزی، ده یک دوزی و پته دوزی در شهرهای کرمان، رشت، مشهد، اصفهان و کاشان انجام می شد
دوخته دوزی روی پارچه از هنرهای بسیار ظریف و زیبای هنر پارچه بافی است. دوخته دوزی یا به عبارتی سوزن دوزی و قلاب دوزی از دیرباز در ایران مرسوم بوده است. از دوره صفوی و پس از آن نمونه های جالبی از انواع دوخته دوزی باقی مانده است. از این تولیدات برای تزیینات داخلی خانه ها استفاده می شد. رودوزیهای گرانبها اغلب روی پارچه های ابریشمی انجام می شد. از پارچه های کشمیری دست باف نیز برای رودوزی استفاده می شد. معمولا رودوزی با نخ قرمز روی پارچه لطیف انجام می شد؛ همچنین در رودوزی روی پارچه پشمی از مفتولهای طلا و نقره نیز استفاده می شد. این پارچه ها مصارف زیادی داشت، مثلا در ایام جشن و شادمانی این پارچه ها را به در و دیوار خانه می آویختند.
در دوره صفویه هنر قلابدوزی ابریشمی بیش از همه در شمال غرب ایران و مناطق قفقاز رواج داشت. در موزه متروپولیتن نمونه های زیادی از رودوزیهای ایرانی قرون یازدهم و دوازدهم هجری (هفده و هجده میلادی) وجود دارد که انواع مختلف سوزن دوزی در آنها به کار رفته است.
برای ایجاد نقشهای ظریف از بافت پارچه های دو و سه لا استفاده می شد. در این بافتها اصولا دو یا سه تار و پود جداگانه بافته می شد و این بافتها روبه روی هم یا زیر یکدیگر قرار می گرفت تا نقشه بافت را کامل تر سازد. در هنر پارچه بافی پارچه های چندلا چنان در هم بافته می شد که گویی هر یک مستقل است، اما در عین حال طوری با هم ترکیب می شد که طرح گل و بته را برجسته و روشن جلوه دهد. این شیوه برای بافت دشوارترین تصاویر به کار می رفت و بزرگترین استاد این هنر غیاث الدین علی یزدی بوده است.
از پارچه های ساده گرفته تا پارچه های با بافت پیچیده، در زمان صفویه روشن می سازد که فن هنر پارچه بافی در این دوره در حد اعتلای خویش بوده است. در این دوره انواع پارچه ها با بافتهای گوناگون برای مصارف مختلف تولید می شد که نه تنها در بازارهای داخلی به مصرف می رسید، بلکه به خارج از کشور نیز صادر می شد.
پارچه های قلمکار ایرانی با نقاشی یا چاپ روی پارچه های پنبه ای ساده تولید می شد. برای تولید این پارچه از ساده ترین دستگاه بافندگی استفاده می شد. قدمت اختراع و استفاده از این دستگاهها به قرنها پیش از میلاد می رسد. انواع بافتها شامل تافته، کجراه و ساتن که از دوره صفوی باقی مانده، روشن می سازد که بافندگان کاملا بر فنون طراحی بافت پارچه و نیز استفاده از دستگاههایی که در اختیار داشتند، احاطه داشته و در این هنر چنان پیشرفت کرده بودند که پیچیده ترین طرحها را خلق کرده اند.
سابقه بافت پارچه های کجراه در ایران به زمان ساسانیان می رسد که غالبا از طرحهای پودی در بافت پارچه استفاده می شد. ادامه شیوه های هنر پارچه بافی در دوره ساسانی با تکامل فنون بافندگی تداوم یافت تا در زمان صفویه به اوج خود رسید. در دوره سلجوقی طرح جدیدی به نام «شبه ساتن» ظهور کرد که در طول زمان ترقی کرد و به انواع ساتنهای منظم و غیر منظم تکامل یافت و در بافت پارچه های ابریشمی دوره صفوی نیز مورد استفاده قرار گرفت.
از مهم ترین پارچه های دوره صفویه می توان به زری اشاره کرد. بافت این نوع پارچه احتمالا پیش از دوره ساسانی آغاز شده است. استفاده از این پارچه ها در دربار پادشاهان قبل از اسلام و بعد از آن رواج داشت که عامل مهمی در ادامه تولید آن در کارگاههای سلطنتی بود. این هنر پارچه بافی نیز در دوره صفویه به اوج خود می رسد و انواع پارچه های زری که از این دوره بر جای مانده است، گواه مهارت بافندگان آن است.
دستگاه چله کش یا دستور از قدیمی ترین دستگاه های هنر پارچه بافی در ایران است که برای بافت پارچه زربفت مورد استفاده قرار می گرفت. در نوع قدیمی و سنتی این دستگاه دو بافنده با مشارکت یکدیگر روی این دستگاه کار می کنند: استادکار و گوشواره کش. گوشواره کش بالای دستگاه می نشیند و با دستور استاد تعدادی نخهای تار را که با هم به حلقه ای متصل شده است می کشد. در دستگاه های مورد استفاده فعلی از سیستم ژاکارد یا جعبه ای استفاده می شود که نقش اصلی پشت پارچه به وجود می آید و نحوه جا به جا کردن گورتها (وردها) در دستگاه و روش بستن نخهای تار طبق نقشه مورد نظر، نوع نقش پارچه را تعیین می کند.
در طراحی بافت پارچه های زربفت، نخ کشی به دو صورت انجام می شود:
1. در طراحی پارچه های اطلسی، تار مستقیم از طبقه بالای ورد حرکت می کند. در این پارچه نقش به صورت برجسته نمایان می شود. در بافت این نوع پارچه ها معمولا از پنج وارد استفاده می شود.
2. نوع دیگر نخ کشی در بافت پارچه های دارهایی به کار می رود. استادان پارچه باف، به منظور انحصاری کردن نحوه طراحی این پارچه های طراحی را به صورت برگردان انجام می دادند؛ به این صورت که اول طراحی را روی وردها برعکس انجام می دادند و پس از پایان طراحی تار، وردها را بر می گرداندند و به شکل صحیح روی دستگاه نصب می کردند.
شروع مخمل بافی در ایران به روشنی معلوم نیست. در آثار ادبی و تاریخی اشاراتی به نوعی هنر پارچه بافی به نام «کمخا» شده که احتمالا نوعی پارچه مخمل با خواب (پرز) کم بوده است. با پذیرفتن این نظریه می توان گفت که تولید مخمل در ایران به اوایل دوران اسلامی می رسد.
پارچه های مخمل دوره صفوی از نوع مخمل تاری بوده است. برای بافت این پارچه ها نیاز به دو سری نخ تار و یک سری نخ پود است. یک سری نخ تار با نخ پود زمینه پارچه را تشکیل داده و سری دیگر نخ تار برای ایجاد پرز بر سطح پارچه به کار می رود. لذا استفاده از دو سری غلتک نخ تار که هر یک دارای کششهای متفاوتی باشد نیز در بافت مخمل الزامی است که ساز و کار پیچیده ای دارد. مخملبافان دوره صفویه با این فنون آشنا بوده و قادر به تولید انواع مخمل بودند؛ چه مخملهای ساده و تکرنگ و چه مخملهای دارای نقش برجسته و با رنگ بندی.
شیوه مخمل بافی ساده هنوز در کارگاههای سنتی شهرستان کاشان معمول است و بافت مخملهای برجسته نیز به تعداد معدود در سازمان میراث فرهنگی تهران و کارگاه های وابسته به میراث فرهنگی کاشان راه اندازی شده است.
در این دوره از قبیل پارچه های دولا و سه لا، استفاده از نخ تار اضافی یا پود اضافی در بافت پارچه و ترمه های ظریف و زیبا حاکی از استمرار شیوه های گذشته است که در دوره صفوی به اوج خود می رسد؛ به نحوی که بافندگان قادر بودند ظریف ترین نقشها را روی پارچه ها بیافرینند. لذا در این دوره بافندگان هنر پارچه بافی ایرانی توانستند با تکیه بر مهارت و ذوق خود شیوه های گوناگونی را به کار گرفته و منسوجاتی تولید کنند که اکنون زینت بخش مجموعه های هنری جهان است.
با ظهور حکومت صفویه جان تازه ای به کالبد هنرهای ملی ایران زمین دمیده شد و تشویق هنرمندان و صنعتگران در زمینه های بسیاری چون: صفحه آرایی کتابمنجر به پیشرفت صنایع هنری شد. در این زمینه به خصوص زری بافی توسعه زیادی یافت و با توجه مخصوصی که شاه عباس به این فن داشت، هنرمندان را از سایر نقاط کشور در اصفهان گرد آورد و جانی تازه به این هنر داده شد. در شهرهای مختلفی نظیر یزد، اصفهان و کاشان کارگاههای هنر پارچه بافی احداث شد و با استفاده از نخ های سیم و زر انواع زری بافته شد. پارچه های این دوره از نظر رنگ آمیزی و طرح بسیار مشهور است و بسیاری از طرح های پارچه های ابریشمی شباهت زیادی به آثار نگارگری دوره صفویه دارد. معروف ترین پارچه های این دوره زری و مخملهایی است که دارای نقش برجسته است.
مهارت، بلندنظری و مواد مناسبی که در کارگاه های دوره صفویه فراهم شده بود، هنر پارچه بافی را در سرتاسر این دوره در ترقی نگاه داشت. به دنبال حمله افغانها به ایران، این هنر نیز مانند دیگر امور تمدن ایران لطمه فراوانی خورد که در ادامه با ماشینی شدن صنعت نساجی در مغرب زمین و واردات تولیدات فراوان به بازارهای مصرف، از جمله ایران، تشدید شد. اکنون هنرمندان ایرانی باید هنر خود را با وضع صنعتی جدید منطبق سازند. سنتهای گذشته هنوز در شهرهایی چون یزد پا برجاست و مهارت هنرمندان در انتظار تشویق و پشتیبانی درست و دقیق است.