نوژن
نوژن
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

شاعر سینمای ایران

عباس کیارستمی هنرش زنده است و هنرش زنده خواهد ماند.
کیارستمی شماره دوی کسی نیست، این آدم اصالت دارد و هرچه که هست، خوب یا بد خود اوست و یه آدم اورجینال! و به درستی که ژان لوک گدار عزیز می‌فرمایند: «فیلم با D.W. Griffith شروع می‌شود و با عباس کیارستمی تمام می‌شود.»

زندگی و دیگر هیچ (1370)
زندگی و دیگر هیچ (1370)

دنیای کیارستمی مدرن است اما «مدرن زده» نیست و اگر قرار است نماینده اینجا و این فرهنگ باشد حتی در دنیای مدرن، مدرنی است با پشتوانه سنت و فرهنگ این مردم و داستان‌هایی که مختص همینجا و همین آدم‌هاست و نه جای دیگر. از گفته‌ها و سبک و سیاق فیلم‌های او هم مشخص است که برخلاف خیلی از فیلمسازان معروف امروز ایران برای جشنواره‌ها فیلم نمی‌ساخت اما توانست دستاوردهای بزرگی به ارمغان بیاورد و اولین و مهم‌ترین جایزه‌ها را برای ایران رقم بزند. همچنین برخلاف اکثر فیلمسازان امروزی ایران تصویر کلیشه‌ای شرقی از ایران به مثابه‌ی کشوری عجیب و غریب و استوار بر تقسیم بندی جنسیتی و با روابط عموما مردانه خصوصا مانند سینمای مخملباف نشان نمی‌داد.

طعم گیلاس (1376)
طعم گیلاس (1376)

اما چه چیزی کیارستمی را از باقی سینماگران متمایز می‌کند؟ این دنیای کیارستمی و این دید یکتای او به معناهای مختلف. این دید شاعرانه‌ و زیبا و به دور از سانتیمانتالیسم او به زندگی. این نابازیگرانی که بیش از هرکس دیگری بازیگر هستند. در واقع این بازیگر ساختن او از این نابازیگران. ساختن این شخصیت‌هایی که بیش از هرکس دیگری می‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد و از آن‌ها حس گرفت.
با «زندگی و دیگر هیچ» به مدح و ستایش زندگی پرداختیم. با حسین سبزیان فهمیدیم که «اگه کسی جای کس دیگه‌ای بخوابه، بدخواب می‌شه». با آقای باقری فهمیدیم که «دنیای جور دیگریه، دنیا وقت دیگریه». آقای بدیعی به ما یاد داد باید به دنبال «طعم گیلاس» روی زمین گرم و کثیفمان و در زیر آسمان سرد و خالی حتی در یک قدمی مرگ دوید.

کلوزآپ (1368)
کلوزآپ (1368)
سینماسینمای ایرانکیارستمی
متخصصِ هدایت و ارشاد مردم در اکثر زمینه‌ها علی الخصوص سینما و اندکی ادبیات!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید