رئالیسم یا واقعگرایی در نقاشی در اواسط قرن نوزدهم میلادی در فرانسه ظهور کرد. این سبک تمامی فرمهای سنتی هنر را کنار زد و رویدادهای واقعی یا داستانهای تاریخی را، به عنوان موضوع نقاشی، جایگزین تصاویری آرمانگرایانه کرد.
اگرچه رئالیستها هرگز گروهی منسجم نبودند اما از این مکتب به عنوان اولین جنبش هنری مدرن یاد میشود که تمامی فرمهای سنتی هنر، ادبیات و تشکیلات اجتماعی را پس از انقلاب صنعتی و عصر روشنفکری نفی کرد. رئالیسم که در دههی ۱۸۴۰ در فرانسه آغاز شد، انقلابی در نقاشی پدید آورد و آنچه از مفهوم هنر درک میشد را گسترش داد.
نقاشان رئالیست که در عصری پرآشوب با خصوصیاتی چون انقلاب و تغییرات گستردهی اجتماعی کار میکردند، تصاویر آرمانگرایانه و استعارههای ادبیِ هنر سنتی را با رویدادهای واقعی جایگزین کردند. آنها در آثارشان به مسائل جامعه وزنی مشابه با نقاشیهای تاریخی و حکایتهای ادبی دادند. انتخاب آنها برای آوردن زندگی روزانه به روی بوم نقاشی، اولین جلوه از شوق آوانگارد برای تلفیق هنر و زندگی بود. به علاوه، نفی بسیاری از تکنیکهای تصویری از سوی آنها، بسیاری از تعاریف و بازتعاریف مدرنیسم در قرن بیستم را از پیش آشکار کرد.
آکادمی سلطنتی نقاشی و مجسمهسازی در سال ۱۶۴۸ میلادی توسط لویی چهاردهم تأسیس شد و برای تقریباً دو قرن تولید هنر در فرانسه را مدیریت کرد. از آنجایی که فرانسه از نظر فرهنگی در اروپای آن دوران سرآمد بود، این آکادمی استانداردهایی را برای هنر در سراسر این قاره وضع کرد و به سراغ تأسیس استودیوهایی برای آموزش جوانان بااستعداد و شناسایی دستاوردهای هنری در نمایشگاههای گاه و بیگاه خود رفت.
بالاترین شیوه و فرم هنر که در سال ۱۶۶۸ در قالب کنفرانسی از سوی این دانشگاه اعلام شد، هنر نقاشی تاریخی بود؛ تصویری بزرگ از یک روایت که معمولاً موضوعاتی چون اساطیر کلاسیک، داستانهای مذهبی انجیل، داستانهای ادبی یا دستاوردهای تاریخی جوامع انسانی را در بر میگرفت. تنها متبحرترین نقاشان مجاز به نقاشی در این ژانر بودند. آثار آنها از سوی آکادمی با بیشترین استقبال و احترام همراه بود. ژانرهای بعدی از نظر اهمیت و سلسلهمراتب؛ نقاشی پرتره برای تصویرگری چهرهی افراد مهم، ژانر صحنهها برای به تصویر کشیدن فقرا یا انسانهای کماهمیت، ژانر طبیعت برای نقاشی ماهیت زندگی و ژانر نقاشی اشیاء برای به تصویر کشیدن طبیعت بیجان بود.