‌ ‌ن‌ ‌
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

آبی آسمانی

انگار این کوچه پایانی ندارد. هرچه روبه‌رو و پشت‌سر را نگاه می‌کنم چیزی نمی‌بینم. پاهایم خسته و خسته‌تر می‌شوند. ولی نمی‌توانم راه نروم چون تازه درد به سراغم می‌آید. تا کجا و تا کی باید بروم؟ این همه آدم در این کوچه هست و کسی جوابم را درست نمی‌دهد! فقط همین نیست! از وقتی که آن قطره از آسمان چکید، تشنگی امانم نمی‌دهد. شاید هم از آن وقت نبود. نمی‌دانم! این همه آب در این خانه‌ها هست و یک قطره برای من نیست. باید چه کاری کنم؟ حکمتش چیست؟


از یکی از رهگذرها پرسیدم، او هم نمی‌دانست. یکی از در خانه‌ای بیرون آمد، در خانه را باز گذاشت و به دیوار کوچه تکیه داد. آمدم حرفی بزنم گفت درون خانهٔ مردم را نگاه نکن! قید سؤالم را زدم. در این مدت خیلی چیزها شنیدم. یکی می‌گفت باید قید آب خوردن را بزنی تا وقتش برسد، یکی می‌گفت باید از یکی از این خانه‌ها دزدکی آب برداری، یکی می‌گفت آب خوب نیست و هرچه بخوری تشنه‌تر می‌شوی، یکی می‌گفت باید برای رسیدن به آب تلاش کنی تا بتوانی از دکه‌های کوچه آب بخری، یکی می‌گفت باید دعا کنی و از آسمان بخواهی، یکی مسخره می‌کرد، یکی جواب نمی‌داد، یکی می‌گفت همین که از دیگران آب می‌خواهی خودت را گرفتار می‌کنی، یکی می‌گفت باید خیلی تند و شبانه‌روز بدوی تا آسمان ببیند که واقعاً تشنه‌ای، یکی...


آب چیست؟ چرا حس می‌کنم تشنه‌ام؟ نکند تشنه نیستم و خودم را به تشنگی می‌زنم؟ آب برای همه خوب است یا نه؟ آب را به بها می‌دهند یا به بهانه؟ آب را باید نخواست و گرفت یا خواست و گرفت یا نخواست و نگرفت یا خواست و نگرفت؟! آب را چه کسی داده و چه کسی گرفته است؟ آب کم هست و بحرانی در پیش است یا آب برای همه و به اندازه هست؟ آب مایهٔ حیات است؟ یا تشنگی مایهٔ حیات است؟ یا آب هم مایهٔ حیات و هم مایهٔ تشنگی است؟ آب...

بهترین نام‌ها از آن خداست. https://eitaa.com/behdune
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید