nura_naseri
nura_naseri
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

روزهایی که زندگی در وجودم میجوشد

نمیدانم، گاهی چنان زندگی در وجودم رخنه میکند، از اعماق وجودم میجوشد و میغلد و بالا می آید
نمیدانم چند بار در هفته این اتفاق رخ میدهد، حتی گاهی نمیدانم چرا و برای چه، تنها چیزی که میدانم این است که زندگی هست، همیشه انجاس، جایی در اعماق درونت هست و گاهی وقتی عقب تاکسی نشسته ای و به خیابان ها مینگری، به بچه ای که رخ نشان میدهد، به عابری که با لبخند راه میرود، به چراغ قرمز، به میدان و فواره هایش
به اسمان، پرنده ها و پاره ابری و تکه سنگی، میبینمش احساسش میکنم

پ. ن: روزی که این نوشته را منتشر میکنم حس خوب زندگی اصلا در وجودم نجوشیده، اما میدانم روز و ساعتی بوده که آن احساس خوب را داشته ام

آدمیزاد است دیگر احوالاتش هیچگاه یکسان نمیماند پس غم مخور

نقطهٔ اخلاقی: نقطه خاصی نیست که انجا بتوان زندگی را یافت، در همه جا هست، برای همه هست.


حال خوبحال خوبتو با من تقسیم کنزندگی
"انسان مدرن انسانی بی نهایت تنهاست" - هانا آرنت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید