ویرگول
ورودثبت نام
امید دادگری
امید دادگری
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

بابی‌یار و شوستاکوویچ

قتل عام بابی‌یار

در ژوئن ۱۹۴۱ نیروهای آلمان نازی طی عملیات بارباروسا به شوروی حمله کردند. با پیشروی سریعِ آلمان‌ها، شهر کیِف در اوکراین در ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۱ تصرف شد. ده روز بعد و به دنبال انفجاری در مقر فرماندهی ارتش آلمان، نازی‌ها یهودی‌های کیِف را به اتهام دست داشتن در این عملیات جمع کردند و پس از آن که آنها را با پای پیاده به خارج از شهر بردند، برهنه و سپس قتل عام کردند و اجساد آنها را در روی هم در دره‌ی کوچک بابی‌یار (به زبان محلی دره‌ی مادربزرگ) ریختند. ۷۵ هزار نفر قتل عام شدند. بابی‌یار تا ۲ سال بعد هم همچنان یک مرکز کشتار بود و تخمین زده می‌شود که در مجموع ۱۰۰ هزار نفر (شامل یهودیان، اسرای جنگی، ملی‌گراهای اوکراینی و کولی‌ها) در آنجا کشته شدند.

تصویری از کشتار بابی‌یار
تصویری از کشتار بابی‌یار
تنگ‌دره‌ی بابی‌یار در زمان جنگ جهانی دوم
تنگ‌دره‌ی بابی‌یار در زمان جنگ جهانی دوم

تا دهه‌ها پس از جنگ جهانی دوم، مقامات شوروی تمایلی نداشتند که واقعه قتل عام یهودیان در بابی‌یار را به عنوان بخشی از هولوکاست بپذیرند. از کشته‌شدگان با عنوان شهروندان شوروی یاد می‌شد و علیرغم این که مرگ آنها در نتیجه راه حل نهایی نسل‌کشی نازی‌ها رخ داده بود، اشاره به هویت یهودی آنها غدقن بود. اعدام‌های سیاسیِ روشنفکران یهودی شوروی در سال ۱۹۵۲ هم مزید بر علت شد تا مقامات شوروی بیش از پیش بر شناسایی بابی‌یار به عنوان بخشی از تاریخ هولوکاست سرپوش بگذارند.

تصویری از وضعیت کنونی تنگ‌دره‌‌ی بابی‌یار در نزدیکی کیف، اوکراین
تصویری از وضعیت کنونی تنگ‌دره‌‌ی بابی‌یار در نزدیکی کیف، اوکراین

یِوْتوشِنکو و بابی‌یار

در سال ۱۹۶۱ یِوْگِنی یِوْتوشِنکو (Yevgeny Yevtushenko) شاعر جوان روس، در اعتراض به طرحی برای ساخت یک استادیوم در منطقه‌ی بابی‌یار، شعری با نام بر فراز بابی‌یار بنای یادبودی نیست در نشریه‌ی ادبی لیتِراتورنایا گازِتا (Literaturnaya Gazeta) چاپ کرد. این نخستین باری بود که به هویت یهودی اکثریت کشته‌شدگان بابی‌یار اشاره مستقیم می‌شد. شعر بیش از هر چیز تاریخ‌نویسیِ رسمی و یهودستیزِ متداول در حکومت شوروی را تقبیح می‌کرد.

یوگنی یوتوشنکو، شاعر «بابی‌یار»
یوگنی یوتوشنکو، شاعر «بابی‌یار»

سمفونی ۱‍۳ شوستاکوویچ

مدتی پس از انتشار این شعر، دیمیتری شوستاکوویچ با یِوتوشِنکو تماس گرفت و مجوز استفاده از این شعر را در ساخت یک اثر سمفونیک آوازی از شاعر گرفت. او ۴ شعر دیگر هم به یوتوشنکو سفارش داد تا در کنار شعر بابی‌یار به عنوانِ موومان نخست، کلامِ سمفونی آوازی شماره ۱۳ او را تشکیل دهند.

دیمیتری شوستاکوویچ، آهنگساز
دیمیتری شوستاکوویچ، آهنگساز

شوستاکوویچ شعر را به شکل اپیزودهایی نمایشی به موسیقی درآورده است (از جمله غائله‌ی دریفوس، کشتار بیالیستوک و داستان آنه فرانک)، و بخش‌های میانی این قسمت‌ها را با موسیقی بدون کلام بسط و گسترش داد، تا بدین ترتیب ساختاری دراماتیک و تصویرِ نمایشیِ اپراگونه به اثر ببخشد. او در جای‌جای اثر از رنگ‌آمیزی موسیقایی واژه‌ها نیز استفاده کرده است. به عنوان مثال تحقیر دریفوسِ زندانی با کوبیدن ضربات چتر به صورتش با هشت نت مؤکد در بادی‌برنجی‌ها، یا فضای تهدید در اپیزود آنه فرانک، که در تصویر موسیقایی شکستن درِ مخفیگاه فرانک‌ها برای شکار آنها، به اوج می رسد. یا آن فراز از شعر که مردم روسیه یهودستیز نیستند و جهان‌وطن هستند، که موسیقیِ آن اندکی سرودمانند است، در غم و اندوهِ کسانی که به دروغ ادعا می‌کنند برای مردم کار می‌کنند، حل می‌شود.

https://www.aparat.com/v/WLeb9

متن شعر «بابی‌یار»

از یوگنی یوتوشنکو


بر فرازِ بابی‌یار بنای یادبودی نیست.

تَنگْ‌دره‌ی شیب‌دار، چون آرامگاهی زمخت است.

می‌ترسم،

امروز پیر شده‌ام،

به اندازه‌ی تمامِ تاریخِ قومِ یهود.

خود را یک یهودی می‌بینم،

که در مصر باستان سرگردان است.

و من اینجا بر روی صلیب شکنجه و هلاک می‌شوم،

و هنوز هم جای فرورفتن میخ‌ها را بر بدنم دارم.


احساس می‌کنم درِیفوس [۱] هستم.

ناهشیاران به من خیانت کردند و اکنون قضاوتم می‌کنند.

در قفسم، از هر سو محصور شده‌ام،

آزار دیده‌ام،

به من آب دهان پرت کرده‌اند،

دشنامم داده‌اند،

و زنانِ زیبا با لباس‌های چین‌دارشان

جیغ می‌کشند و با چترهایشان به صورتم می‌کوبند.


خود را پسر کوچکی در بیالیستوک[۲] می‌بینم.

خون به روی زمین پاشیده شده است.

خوی وحشی‌گری لات‌های میخانه بالا می‌گیرد.

بوی تُند ودکا و پیاز می‌دهند.

با لگد مرا به روی زمین پرت می‌کنند، ناتوانم،

بیهوده به آن اراذلِ جانی التماس می‌کنم.

فریاد می‌زنند: «جهودها را بکشید، و روسیه را نجات دهید!»

یک تاجرِ غلات مادرم را کتک می‌زند.


ای مردمانِ روسیه‌ی من، می‌دانم

که در قلب‌تان جهان‌وطن‌اید،

اما کسانی با دستانی آلوده به نفرت

از نام نیک شما سوء‌استفاده کرده‌اند.

مهربانیِ سرزمین مادری‌ام را می‌شناسم.

چقدر بی‌شرمانه پلیدند،

یهود‌ستیزانی که خود را

«اتحادیه‌ی مردم روسیه» می‌نامند.


احساس می‌کنم «آنه فرانک»[۳] هستم،

شفاف، چون یک جوانه‌ی بهاری،

و من عاشقم و نیازی به واژه‌ها ندارم،

باید به چشمان یکدیگر خیره شویم.

چقدر کم می‌توانیم ببینیم یا ببوییم!

برگ‌ها غدقن شده‌اند، آسمان نیز،

اما هنوز می‌توانیم

با مهربانی یکدیگر را در آغوش بکشیم،

در اتاقِ تاریک!

- «آنها دارند می‌آید!»

- «نترس! این صدای بهار است،

بهار به اینجا می‌آید.

بیا پیش من،

زود لب‌هایت را به من بده!»

- «دارند در را می شکنند!»

- «نه! این صدای شکسته شدن یخ‌هاست!»


بر فراز بابی‌یار، علف‌های وحشی خش‌خش می‌کنند،

درختان با بدشگونی مثل قاضی‌ها نگاه می‌کنند.

اینجا همه‌چیز بی‌صدا فریاد می‌زند،

و در حالی که کلاه از سر برمی‌دارم،

احساس می‌کنم موهایم کم‌کم خاکستری می‌شوند.

و من فریاد بلند بی‌صدایی می‌شوم

بر فراز هزاران هزار نفری که اینجا مدفون شده‌اند،

من تک‌تک پیرمردهایی هستم که اینجا تیرباران شدند،

من تک‌تک کودکانی هستم که اینجا تیرباران شدند.

هیچ تکه‌ای از من هرگز نمی‌تواند این را فراموش کند.

بگذار «سرود انترناسیونال» غرش کند،

آن هنگام که برای همیشه دفن و فراموش شود

آخرین ضدیهود باقیمانده در زمین.

خون یهودی در رگ‌های من جاری نیست،

اما عمیقاً منفور هستم

منفورِ همه‌ی ضدیهودها، انگار که من نیز یهودی هستم؛

و از این روست که خود را یک روس واقعی می‌دانم!

‪۱۹۶۱

[‍۱] آلفرد دریفوس: نام افسر یهودی فرانسوی است که در سال ۱۸۹۴ در موج یهودستیزی اواخر قرن نوزدهم اروپا، به جرم خیانت به زندان افتاد. او در نهایت از اتهام خیانت تبرئه شد، اما محاکمه جنجالی او با عنوان «غائله‌ی دریفوس» فضای بحث عمیقی پیرامون مفهوم خیانت، ناسیونالیسم و یهودستیزی ایجاد کرد.
[۲] بیالیستوک: شهری در لهستان که پس از آن که در جریان جنگ جهانی دوم به تصرف آلمان نازی درآمد، ۵۰هزار نفر از یهودیان آن به یک گتو (منطقه‌ی محصور کوچک) منتقل شدند و بسیاری از آنها پس از فرستاده شدن به اردوگاه‌های کشتار، قتل عام شدند.
[۳] آنه فرانک: دختر یهودی آلمانی بود که در سال ۱۹۴۵ در سن ۱۵ سالگی در یک اردوگاه کار اجباری درگذشت. پس از جنگ دفترچه خاطرات او که گزارشی دست اول از تجربه‌ی یهودیان در هلوکاست به شمار می‌رود، منتشر شد. دستگیری او و خانواده‌اش در مخفیگاهشان در آمستردام دست‌مایه آثار هنری بسیاری قرار گرفته است.

مجسمه‌ی یادبود کنونی بابی‌یار، که در سال ۱۹۷۴ در محل کشتار نصب شد.
مجسمه‌ی یادبود کنونی بابی‌یار، که در سال ۱۹۷۴ در محل کشتار نصب شد.
موسیقی کلاسیکدیمیتری شوستاکوویچبابی یارهلوکاستیوگنی یوتوشنکو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید