آیا میدانستید طراحی تعاملی فقط یکی از بخش های مهم و اساسی در چتر بزرگ تجربه کاربری(ux) است؟پنج بعد طراحی تعاملی یک مدل مفید برای این است که بتوان فهمید طراحی تعاملی شامل چه چیزهایی می شود . Gillian Crampton smith یک مدرس در آکادمی طراحی تعامل ، اولین تعریف مفهوم چهاربعدی از زبان طراحی تعاملی را ارائه کرده است و بعدا از او ، Kevin Silver طراح ارشد طراحی تعاملی در لابراتور IDEXX ، پنجمین بعد از این مفاهیم را به آن اضافه کرد . در این مقاله تشریح می کنیم که طراحی تعاملی چیست ، برخی از مدل های مفید را بررسی می کنیم و همچنین به طور خلاصه توصیف می کنیم که طراحی تعاملی عموما چه کاری را انجام می دهد.
“هنگام ایجاد محتوا ، بیشتر از همه چیز دلسوز باشید . سعی کنید زندگی مخاطبان خود را زندگی کنید . ”
_ رند فیشکین ، موسس Moz
طراحی تعاملی را می توان در یک مفهوم و شرایط ساده ( و نه اینکه ذاتا ساده باشد ) فهمید . طراحی تعاملی نوعی از طراحی است که از تعاملات بین کاربران و محصولات پدید می آید . خیلی وقت ها که آدم ها در مورد طراحی های تعاملی صحبت می کنند ، در واقع تمایلشان بیشتر به محصولات و خدمات نرم افزاری دیجیتال مثل وب سایت ها و اپلیکیشن ها می باشد .
هدف طراحی تعاملی ساخت محصولاتی است که قادر هستند تا کاربر را برای رسیدن به اهداف خود در بهترین مسیر و روش ممکن هدایت و راهنمایی کند ( کمک به دستیابی هر چه بیشتر اهداف )
اگر این تعریف و توضیح گستردگی خود را دارد به این دلیل است که طراحی تعاملی حوزهی نسبتا وسیعی است : تعاملات بین یک کاربر و یک محصول اغلب شامل المانهایی مانند زیبا شناختی ، حرکات ، صداها و فضاهای کاری و … میباشد و البته هر کدام از این المانها هم خودشان میتوانند شامل فیلدها و بخشهای خاص بیشتری باشند ، مانند طراحی صداهایی که برای تعامل با کاربر مورد نیاز است.
همان طور که میدانید ، همپوشانی بزرگی بین طراحی تعاملی و طراحی تجربه کاربری(ux)وجود دارد . بعد از همه اینها ، طراحی تجربه کاربری(ux) در مورد شکل دادن به تجربه هایی که از یک محصول استفاده میشود ،صحبت میکند و بخش بیشتری از این تجربهها شامل برخی تعاملات بین کاربر و محصول و یا خدمات میشود .
اما طراحی تجربه کاربری(ux) خیلی بیشتر از طراحی تعاملی است به طوری که میتوان گفت شامل تحقیقات کاربری ( پیدا کردن کسانی که واقعا در وهله اول کاربران ما هستند )، ساخت پرسنای کاربری ( چرا و در چه شرایطی و چطور از محصول استفاده میکنند ) ، انجام انواع تستهای کاربری و تستهای دسترس پذیری ،کاربردپذیری و … نیز میشود .
1.واژه ها و عبارات و اصطلاحات
متون و عبارات و واژهها(مخصوصا آنهایی که در تعاملاتی مثل برچسب های دکمه ها استفاده می شوند)با معنا و ساده باشند تا سریع و ساده فهمیده شوند . آنها باید اطلاعات را به کاربران معرفی کنند و ارتباط دهند ، اما نه آنقدر اطلاعات را زیاد کنند که دقت و فهم کاربر کم شود .
2.ارائه های بصری
این بعد مربوط به عناصر گرافیکی مانند تصاویر ، تایپوگرافی و آیکون ها میشود که کاربران با آنها در تعامل هستند . اینها معمولا به عنوان مکمل بعد اول ( عبارات و واژهها ) برای ارتباط دهی و تکمیل اطلاعات استفاده میشوند . به عنوان یک گونه بسیار بصریگرا ، انسانها تصاویر بسیار ارزشمندی هستند: نه تنها به این دلیل که طراحیهای غنی و با ظرافتی در انسان وجود دارد و باعث می شود که تجربه کاربری (ux)راحت تر و آرام تر درک شود ،بلکه به این دلیل که یک تصویر دارای بسیاری از کلمات است ؛ در واقع یک داستان گران قیمت است ، دلیل این موضوع گرایش کاربران به عدم داشتن صبر میباشد .
3.اشکال فیزیکی یا فضای کاری
از چه طریقی اشکال فیزیکی و کاربران با هم در تعاملند ؟ یک لپ تاپ ، با موس یا تاچ پد ؟ یا یک اسمارت فون ، یا انگشتان دست کاربران ؟ و در چه نوع فضای فیزیکالی این کار را انجام می دهند ؟ برای مثال ، آیا کاربرانی که در قطاری پر ازدحام ایستاده اند در حالی که با اسمارتفون خود از اپلیکشن یا وب سایت ( محصول / سرویس ) در حال استفاده اند ، یا حتی روی نیمکت یا صندلی یا حتی پشت میزی که در دفتر کار خود نشسته و در حال گشت و گذار در دنیای دیجیتال هستند ، چه رفتاری دارند و چطوری هستند ؟ همه این ها بر تعاملات بین کاربر و محصولات تاثیر می گذارند .
4.زمان
شاید این بعد کمی انتزاعی بنظر برسد ، این بعد بیشتر به رسانه هایی که با زمان در حال تغییراند اشاره میکند ( انیمیشنها،ویدئو و صداها ) ؛حرکات و صداها نقش مهمی را در ارائه فیدبک صدا و تصویر برای کاربر ایفا می کنند .
البته یک نگرانی هم مقدار زمانی است که کاربر برای تعامل با محصول صرف می کند: آیا کاربران فرایندهای خودشان را می توانند پیدا کنند و به اهدافشان برسند ؟ یا بعدا میتوانند برخی از تعاملاتشان را دوباره از سر بگیرند و ادامه دهند ؟
در یک دوره پر از اطلاعات و جایی که کاربران میتوانند احساس نیاز شدید به اطلاعات داشته باشند و می توانند در اطلاعات غرق شوند ، درک چگونگی مصرف زمان در تجارب کاربر، بسیار حیاتی است .
5.رفتارها
این بعد هم شامل مکانیسمی از یک محصول می باشد : کاربران در وبسایت چطور اقدامات لازم خود را انجام می دهند ؟ کاربران چطور محصول را مدیریت می کنند ؟ به عبارت دیگر ، چگونگی ابعاد گفته شده را در تعامل با محصول را بررسی می کنند . همچنین شامل واکنش هایی از کاربران و محصول هستند مثل فیدبک های احساسی و سوالات مهم و اساسی که طراحان تعاملی ممکن است بیشتر بپرسند.
در این پنج بعد نامبرده شده چطور طراحان تعاملی مشغول به کارند تا تعاملات مفید و قابل درکی را ایجاد کنند ؟ این بعد شامل واکنش ها نیز میشود ، به عنوان مثال : پاسخهای احساسی یا بازخورد از کاربران در مورد محصول . در حالی که بعد چهارم بسیار حیاتی میباشد ، پنجمین بعد بر جنبه عمیقتر قلمرو انسان در تجربه کاربری(ux) تاکید دارد و میتواند نقاط قوت جدی و همچنین نقایص را به نمایش بگذارد .
چگونه طراحان تعامل با پنج بعد بالا کار می کنند تا تعاملات معناداری ایجاد کنند ؟ برای درک این موضوع ، میتوانیم به برخی سوالات مهم نگاهی بیاندازیم که طراحان تعامل در هنگام استفاده از وب سایت Usability . gov با آن برخورد می کنند:
خب حالا طراحان تعاملی چه کار می کنند ؟
خب جواب دادن به این سوال به موارد زیادی بستگی دارد…!! مثلا ، اگر شرکتی به اندازه ای بزرگ است و منابع عظیمی در اختیار دارد ، ممکن است بخش هایی شغلی جدایی برای طراح یو ایکس و طراح تعاملی در نظر بگیرد . در تیم های طراحی بزرگ هم ، ممکن است محقق تجربه کاربری( UX researcher ) ، یک معمار ( information architect ) ، یک طراح تعاملی ( interaction designer ) و یک طراح بصری ( visual designer ) را جداگونه انتخاب کنند .
اما در تیم ها و شرکت هایی کوچکتر ، بیشتر مشاغل طراحی یو ایکس ممکن است که توسط یک یا دو نفر انجام شود ، کسی که ممکن است بخش کوچکی از طراحی تعاملی را بر عهده داشته باشد و ممکن هم هست که کاری با آن نداشته باشد . با این حال یک سری از وظایف و کارهایی که یک طراح تعاملی در طی کار خود ممکن است انجام دهد را نام می بریم .
طراحی استراتژی
این بخش با اهداف کاربر مرتبط است ، و به نوبه خود برای تعاملات و رسیدن به این اهداف لازم و ضروری است . بسته به شرکت و تیم ، طراحان تعامل ممکن است مجبور باشند تا تحقیقات کاربری را خودشان اداره کنند تا قبل از طراحی استراتژی که آن را به تعاملات لازم تبدیل کنند ، چیزهایی که جزء اهداف کاربر هستند را خود پیدا کنند .
وایر فریم و نمونه اولیه
این هم به توصیف شغلی در تیم و شرکت بستگی دارد ، اما بیشتر طراحان تعاملی وظیفه ساخت وایر فریم هایی را دارند که خروجی و تعاملات را در محصول نمایش میدهند . بعضی اوقات هم ، طراحان تعاملی ممکن است نمونه اولیه یا یک high-fidelity پر تعامل و کاربردی تر را ایجاد کنند که واقعا شبیه وب سایت یا اپلیکیشن اصلی به نظر می رسد .
طراحی تعامل در مورد رابط کاربری بین کاربران و یک محصول یا خدمات است . این شامل طیف وسیعی از عناصر ، مانند زیبایی شناسی ، حرکت و صدا و … است . اما ما می توانیم آن را به پنج بعد طراحی تعامل طبقه بندی کنیم :
ما به عنوان طراح تعاملی ، به طور کلی با بازخورد ها و کاربردپذیری محصولات در ارتباط هستیم ؛ با این وجود ، ما هم ممکن است مسئولیت های کلی و جزئی طراح تجربه کاربری(ux) محصول را داشته باشیم . دامنه کاری ما وابسته به نیاز های شرکت است ، و می تواند از محدوده طراحی استراتژی تا وایر فریمینگ و پروتوتایپینگ مورد استفاده قرار گیرد.
درک صحیح این ابعاد به شناسایی نیازهای دقیق سازمان هایی که در آنها خدمت می کنیم نیاز دارد و همچنین به عنوان پیشرفت در حرفه کاریمان ، به ما کمک خواهد کرد، در نتیجه می توانیم خروجی مناسبی تولید کنیم ، که در طی آن با گروه های مختلف کاربران مواجه خواهیم شد .
ایجاد یک طراحی تعاملی در یک سطح وسیع نیازمند هماهنگی و تطبیق این ۵ بعد با اصل روانشناسی در مورد کاربرانتان است . هنگامی که زمان بندی انیمیشن های خود را برای قابلیت های شناختی مغزمان تنظیم می کنیم ، یک طراحی تاثیر گذار را تولید می کنیم . طراحی شما ممکن است به جای تحریک کردن ، بیشتر باعث اصطکاک و سرخوردگی شود .