سلام به همه دوستان خوب ویرگولی، من امیرحسین بقایی هستم یک مدیرسیستم لینوکسی و دوچرخهسوار کوهستان. میخوام توی این پست درباره این حرف بزنم که چطوری از جامون بلند بشیم و حرکت کنیم و حتی رکاب بزنیم! از این که چطور میتونیم استمرار انجام یک کار (کار یعنی دوچرخهسواری) رو توی خودمون حفظ کنیم و حتی فراتر از این، استمرار رو به بقیه همرکابان و دوستانمون هم منتقل کنیم (البته اگر خودمون تونسته باشیم اجراش کرده باشیم!) قبل از خوندن این مطلب این رو بدونین که من بدون بازنگری بعد از نوشتن و طرح قبلی دارم مطلب رو مینویسم و ممکنه توش غلط املایی/نگارشی باشه پس اگر چیزی دیدین، یا بهم توی نظرات گوشزد کنین یا به بزرگی خودتون ببخشین. بریم سراغ اصل مطالب:
ثبت مراحل رشدتون توی تمرینات دوچرخه؛ مثلا من روز اولی که شروع کردم حتی یک دونه سربالایی هم راحت نمیتونستم برم و از شدت نفس نفس زدن میمردم. بعد از چند ماه تمرین الان خیلی راحت قلههای اطراف شهرمون رو با دوچرخه میرم و از مسیر لذت میبرم. این فرآیند پیشرفت ساده نیست و تقریبا هر از چند گاهی خسته میشین و هی میگین بابا آخرش که چی؟ ولی شما با ثبت روزهای خاصی که پشت سر میزارین میتونین به این سوالات جواب بدین. مثلا برای من، ثبت کردنش این شکلیه:
و یادتون باشه که برای لذت بیشتر در دوچرخه سواری کمی به ورزشهای دیگه برای آمادگی جسمانیتون بپردازین. کوهنوردی، دویدن و ورزشهای قدرتی شاید گزینههای بدی نباشن ولی بهتره بازم با یک مربی باتجربه همیشه مشورت کنین.
اینقدر فکر نکن لعنتی! انجامش بده؛ توی این تصویر زیر یکی از این روزهای خاص رو ثبت کردم.
پیدا کردن همرکابان خوب و از همه مهمتر یک مربی با تجربه؛ همه چیزهایی که بالاتر گفتم یکطرف، داشتن مربی و سرپرست خوب یک طرف دیگه و همرکابان خوب و خوشاخلاق و پایه هم یک طرف دیگه. تنهایی رکاب زدن کیف و لذت خودشو داره ولی برای من همیشه اینطوری نیست. من نهایت بتونم ۱۰ درصد تنهایی رکاب بزنم و برای بقیهاش به یک پایه نیاز دارم. اگر همرکاب خوبی داشته باشین، استمرار اون کار براتون سادهتر میشه. داشتن یک مربی خوب هم برای این که اشتباه نزنین و به خودتون آسیب وارد نکنین به نظرم نه تنها نیازه بلکه واجبه. قرار نیست چندسال رکاب بزنیم و بعدش از خاطراتش فقط استفاده کنیم. قراره تا آخر عمر رکاب بزنیم و روی دوچرخه خاطرات گذشته رو برای هم تعریف کنیم. پس باید درست رکاب بزنیم. دوچرخهمون سایزمون باشه. به طرز اصولی با عضلات پا به رکاب فشار بیاریم. جریان خون رو توی ساعتها رکاب زدن بهم نزنیم و مختل نکنیم و کلی موضوعات دیگه که یا باید برین سرچ کنین یا هم از یک مربی یاد بگیرین. من مربی رو ترجیح میدم.
تجهیزات ضروری و ایمنی رو همیشه همراهتون داشته باشین + تعمیرات اولیه دوچرخهتون رو یاد داشته باشین؛ چیزهایی مثل تلمبه دستی، آب، کیف ابزار شامل پیچگوشتیها و آچارآلن، یک قوطی کوچیک روغن زنجیر، لوازم پنچرگیری و یک تیوب اضافه، چراغ عقب، چراغ جلو، چراغ پشت کلاه و این روزها که هوا سرده لباسهای گرم ضدباد و کلی وسیله دیگه که هرکس ممکنه نیازش باشه و همراه خودش برداره. کیف امداد هم که بودنش حتما بهتر از نبودنشه البته به شرطی که بلد باشیم ازش استفاده کنیم. گاهی نبودن وسیلههای ضروری باعث میشه یک جاهایی کارمون گیر کنه و اعصابمون رو کلن برای اون روز داغون کنه. پس چرا از قبل بهش فکر نکنیم و برای هرچیزی آماده نباشیم؟
برای دوچرخهسواری دوچرخهسواری کنیم تا بتونیم همیشه رکاب بزنیم؛ اگر بهونه رکاب زدنتون چیزهایی مثل عکس گرفتن واسه اینستاگرام یا رسوندن وزن از ۱۰۰ به ۹۰ عه، رکاب زدنتون رو دچار تاریخ انقضا کردین. دوچرخه رو برای دوچرخه رکاب بزنین و خود دوچرخه بهتون کلی هدیه میده که خیلیهاش رو حتی نمیتونین تصور کنین. پس اگر میخواین همیشه رکاب بزنین، برای خود دوچرخه رکاب بزنین که کم کم میشه بهترین دوستتون، نه برای چیز دیگه. اونوقت چیزای دیگه خودشون میان سراغتون.
به دوچرخهتون برسین، اونم مثل شما دل داره؛ بعد از برنامههای سنگین و خاکی، زنجیرهاتون کثیف میشه و روغنش ذرات گردوخاک رو جذب میکنه و طول عمر زنجیر و خودرو و طبق رو کم میکنه. پس بهش برسین. با گازوئیل تمیزش کنین و از نو روغن بزنین. اگر جاییش به صدا افتاده چکش کنین. شاید گریس میخواد و داره خشک کار میکنه. یا شایدم پیچی شل شده؟ حواستون باید بهش باشه خلاصه.
به بقیه کمک کنین؛ من گاهی دوچرخهسوارایی رو میبینم که تجهیزات همراهشون نبوده و گیر افتادن. پنچر کردن، یک چیزی شل شده یا یک چیزی شکسته و خراب شده. بهترین کار اینه که برین کمکشون. کارشونو راهبندازین. و بهشون توضیح بدین که چطوری باید ابزارهای حداقلی همیشه همراهشون باشه.
به دوچرخهسواری که کلاه سرش نمیکنه کمک نکنین!؛ اگر دوچرخهسواری دیدید که کلاه نداره و مشکلی براش ایجاد شده رهاش کنین. آدمی که برای خودش ارزش قائل نیست هیچ دلیلی من نمیتونم پیدا کنم که براش ارزش قائل باشم! کلاه و دستکش جزو ملزومات پشت دوچرخه نشستنه و اما و اگر هم نداره. تنها کاری که در قبال این افراد میتونید بکنید اینه که فقط و فقط یکبار بهشون بگید که کلاه سرشون کنن.
به نظرم وقتشه یک کلیپ باحال هم ببینیم تا خستگیمون کمتر بشه :)
همه اینها رو گفتم تا بتونیم بهم کمک کنیم اصولی رکاب بزنیم، همیشه رکاب بزنیم و از رکاب زدن لذت ببریم. قطعا نکات خیلی بیشتری هست که هر کس دوچرخهسواری رو شروع کنه و پیگیر باشه خودش پیدا میکنتشون. امیدوارم مطالبی که گفتم بدردتون بخوره و وقتتون با خوندنشون تلف نشده باشه. هر چند خیلی بدیهی و پیشپاافتاده به نظر میان ولی زندگی جز همین بدیهیاتی که بهشون توجه نمیکنیم، نیست.
در انتها هم یک کلیپ با هم ببینیم که انگیزههای آدمها از رکاب زدن چیه: