سلام و درود. بعد از مدت ها درگیری امروز فرصت پیدا کردم دوباره بنویسم و خیلی از این موضوع خوشحالم :)
موضوع نوشتن این دفعه من درباره یک موضوعیه که احتمالا هممون باهاش زیاد برخورد کردیم. اجازه بدید یک مثال ملموس و قابل درک برای هممون بزنم (البته مثاله و شاید زیاد واقعی نباشه ولی خب میخوام مفهوم کلی حرفمو توش بگم یا به قول قدیمی تر ها در مثل جای مناقشه نیست!)
امتحان حسابان رو بار اول خراب میکنیم. بار دوم خراب میکنیم. حالا شب میرسیم خونه ناراحت از همه این اتفاقات. یک دفعه با صدای بلند میگیم من باید تغییر کنم و میگیم من میتونم که همه این ها رو جبران کنم. پس شروع میکنیم به خوندن. ۳ ۴ روز سنگین میخونیم و اتفاقا نمره امتحان بعدیمون عالی میشه. حالا میگذره میگذره و دوباره امتحان میگیرن و گند میزنیم و .....
این داستان باید برای هممون تا حدی آشنا باشه. ولی بزاریم بیشتر و عمیقتر درباره موضوع صحبت کنیم. همه ما اتفاقات بزرگی تو دنیای اطرافمون دیدیم و شنیدیم و حتی شاید از نزدیک لمسشون کرده باشیم. داستان اتفاقات بزرگ دنیا چیه؟ یا اصلا دنیا رو بیخیال. همین دوروبری های خودمون که تونستن به یک چیزی که از دید ما سخت و طاقت فرساست برسن رو در نظر بگیرین، خب؟ حالا نکته ای که هست اینه که ما اشتباها با خودمون میگیم:
اوه، چه جالب. من هم باید مثل اقا/خانم X بشم. اون خیلی خفنه. اون همون چیزیه که من از زندگی میخوام!
ولی صبر کنید. ما یک اشتباه بزرگ کردیم. ما یک نتیجه رو دیدیم. ما فرآیند رو ندیدیم! دقیقا همین بزرگترین اشتباه از اول تا اینجای زندگی من بوده. هر جا تصمیمات بزرگ و انقلابی گرفتم و توش شکست خوردم عاملش همین اشتباهی بوده که گفتم! من نتیجه قشنگ و باحال و جذاب و خفن رو دیدم. فرآیند ها هیچ وقت قشنگ و باحال و جذاب و خفن و ... نیستن! فرآیند ها اتفاقا سخت ترین، زجرآورترین و دردناکترین و فرساشیترین بخش های یک اتفاقن. ولی ذهن من دنبال نتیجه سریع بود و میگه تو هم تصمیم بگیر شبیه X بشی یا به فلان هدف X برسی. ولی کو فرآیند؟ ذهنم چرا نمیگه که شبیه فرآیند رسیدن به X بشو! منو گول میزنه. من هم زیاد گولشو خوردم ولی دیگه قلقش دستم اومده. با واقعیت گول زننده اش آشنا شدم و دیگه نمیزارم منو گول بزنه!
شاید یکی از بزرگترین و هیجان انگیزترین اتفاقات در دنیای رایانه ها و سیستم عامل ها، خلق لینوکس باشه. ما لینوکس رو میبینیم ولی n میلیون چالشی که تو خلق این اتفاق بزرگ بوده رو نمیبینیم! درگیری ها، از دست دادن ها، وقت گذاشتن ها، بحث و دعواها، شب و روز بیدار بودن ها، فکر کردن ها و دیوانه شدن از بن بست ها و ... رو نمیبینیم. اطلاعات بیشتر
تقریبا هیچ چیز ساده ای تو دنیا وجود نداره. هیچ راه میانبری برای راحت رسیدن وجود نداره. بزرگترین دروغ قرن حاضر یا شاید از اول دنیا، موفقیت های یک شبه است (حالا این که موفقیت اصلا یعنی چی رو کار نداریم، همون مفهوم عرف رو در نظر میگیریم). اگر تونستین یک شبه موفق بشین به یک جای کار شک کنین :)
نسل من و خود من شاید عجول باشیم. نسل پدر و مادرهای من و امثال من کمی بیشتر صبور بودند. کارهاشون عمیقتر و بلند مدت تر بود. نسل فعلی شده نسل "یهویی ها" ! این فاجعه رو الان شاید درک نکنیم ولی ۱۰۰ سال دیگه افسوس بزرگی از این موضوع میخوریم.
اگر شما هم با این مشکلات سروکار دارین و ذهنتون بهتون دروغ میگه. راه حل من این بود که تمرکز کردم. از موفقیت و همه این چرت ها فاصله گرفتم و به فرآیند ها تمرکز کردم. نتیجه ها هر وقت بخوان میان :)
و یادتون باشه هیچ وقت مهملی به اسم تغییر بزرگ نداریم! مهملی به اسم تغییر یک شبه نداریم! تغییرات بزرگ هیچ وقت وجود نداشتن. ولی ذهن ما اون ها رو میبینه و اون ها رو دوست داره گویا! نزاریم بهمون دروغ بگه. تغییرات بزرگ وجود ندارن. زمان و تغییرات کوچک مستمر میتونه یک انقلاب و یک تغییر بزرگ رو رقم بزنه!
ولی آره، چیزی به اسم تصمیم یک شبه داریم، فکر کردن در یک شب و تصمیم برای فرآیند ها گرفتن، داریم. آدمی که از بی پولی خسته میشه یک شبه نمیتونه بگه من میرم دیگه از فردا روزی ۵۰۰ هزار تومان درآمد پیدا میکنم. این تغییر یک شبه و انقلاب درونی یک مهملی بیش نیست! راه درستش برای اون آدم اینه که احتمالا باید اون شب تصمیم بگیره که به خودش و زندگی فعلیش نگاه کنه و تصمیم واقعی برای ادامه کارش بگیره. ببینه چرا این جاست و به چی و به چه قدر زمان نیاز داره که بتونه یک قله قابل قبول و هرچند کوچک رو فتح کنه و همینطور به فتح قله های بزرگتر ادامه بده، تا زمانی که بتونه نتیجه دلخواه رو دریافت کنه!
شاد باشید. از زندگی لذت ببرید. امیدوارم هر جا هستید سالم باشید و به اهداف کوچیک و بزرگتون برسید:)
پی نوشت: نظر شما چیه ؟! منو هم با تجارب خوبتون از زندگی آشنا کنید.