در ابتدای این مقاله کاربردی و جامع اُکسی آنلاین باید این طور عنوان کرد که بورس اوراق بهادار یکی از ارکان اصلی و حائز اهمیت بازار سرمایه به حساب می آید.
در واقع می توان گفت که مهم ترین وظیفه این بازار جذاب، جذب سرمایه های پراکنده و تخصیص بهینه منابع یاد شده به واحد هایی می باشد که هم در جهت توسعه قدم بر می دارند و هم منافع مد نظر سرمایه گذاران را مرتفع می سازند.
این نکته را در خاطر داشته باشید که سرمایه گذاران، با انگیزه های متفاوت، نقش مهمی در تامین منابع مالی ایفا خواهند کرد.
شایان ذکر است که واحد های اقتصادی نیز از جذب سرمایه های پراکنده، هدف های گوناگونی را دنبال خواهند کرد که مقصود هر ۲ گروه، دستیابی به منابع بیشتر و بیشینه کردن ثروت و دارایی سهامداران محسوب می گردد. جالب است بدانید که یکی از مواردی که در توسعه و رشد پیوسته و دائمی سرمایه نقش حائز اهمیتی دارد، آشنایی سرمایه گذاران و تریدر های بازار سرمایه با راه های تجزیه و تحلیل اوراق بهادار، تحلیل سهام و افزایش قدرت تحلیل گری آن ها می باشد.
لازم به ذکر است که هم تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی و ۲ مکتب فکری حائز اهمیت در بازار ها به شمار می آیند که در ادامه به آن ها می پردازیم. همین طور معامله گران و سرمایه گذاران بازار، از موضوعی مانند روان شناسی بازار نیز به منظور بررسی و تصمیم گیری استفاده خواهند کرد. احتمال دارد روانشناسی بازار را نتواند یک راه تحلیلی مستقل نامگذاری کرد، با این وجود در ادامه به بررسی کامل این شیوه نیز می پردازیم. پس با سایت ما همراه باشید.
در خصوص با تحلیل بنیادی باید گفت که در واقع تجزیه و تحلیل بنیادی بر این فرض مبتنی است که اوراق بهادار (و بازار به عنوان کل) دارای ارزشی ذاتی می باشد که توسط سرمایه گذاران قابل ارزش گذاری است. در نظر داشته باشید که در تحلیل بنیادی ارزش گذاری قیمت ذاتی سهام به وسیله ارزیابی متغییر های بنیادی صورت خواهد پذیرفت. می توان گفت که چنانچه ارزش بازار کم تر از ارزش ذاتی باشد، زمان به منظور خرید مناسب تر خواهد بود و چنانچه ارزش بازار بیشتر از ارزش ذاتی باشد، زمان به منظور فروش مناسب تر می باشد.
جالب است بدانید که در تحلیل بنیادی سرمایه گذاران در گام نخست اقتصاد و بازار را تحت عنوان یک عنوان کلی، مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند تا قادر باشند زمان مناسب را به منظور سرمایه گذاری معین کنند. در ادامه به تحلیل صنایع یا قسمت هایی از اقتصاد خواهند پرداخت که دارای چشم انداز های آینده قابل پیش بینی و مناسبی می باشند.
در انتهای ماجرا نیز فرد یا افراد تحلیل گر به این نتیجه دست پیدا خواهند کرد که زمان سرمایه گذاری مناسب می باشد و صنعت مناسبی با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت خواهد کرد و در ادامه به تحلیل شرکت های صنعت مورد نظر خود خواهند پرداخت و تلاش خواهند کرد تا آن صنعت را از تمامی جوانب مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار دهند.
در ادامه باید گفت که از آن جا که تحلیل بازار مبتنی بر زمان مناسب به منظور سرمایه گذاری در سهام است و تحلیل صنعت به جهت یافتن صنایعی با روشن ترین آینده انجام می گردد، پس سرمایه گذار می تواند شرکت هایی با آینده ای روشن تر در محدوده آن صنعت خاص را انتخاب نماید. به همین خاطر سرمایه گذار می بایست بر ۲ جزء حائز اهمیت یعنی سود های تقسیمی و نرخ بازگشت مورد انتظار و یا به شکل بدیل، درآمد و نسبت P/E و تحلیل آن ها تکیه نماید. این نکته را در خاطر خود داشته باشید که در حقیقت تحلیل بنیادی در سطح شرکت، شامل متغییر های اصلی مالی به منظور تخمین ارزش ذاتی شرکت می باشد. می توان گفت که این متغیر ها شامل فروش، حاشیه سود، استهلاک، نرخ مالیات، منابع مالی، گردش دارایی ها و مواردی از این دست می باشد.
در نظر داشته باشید که تحلیل های بعدی می تواند دارای موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، روابط کارگری، تغییرات تکنولوژیکی، مدیریت، رقابت خارجی و … باشد. نتیجه نهایی تحلیل بنیادی در سطح شرکت اطلاعاتی است که به منظور تخمین قیمت سهام لازم می باشد.
جالب است بدانید که طرفداران استراتژی های بنیادی بر این باورند که؛ قیمت در بازه زمان بلند مدت به سمت ارزش ذاتی حرکت خواهد کرد، پس هر زمان در پروسه ارزش گذاری بنیادی سهم، فاصله یا شکافی میان ارزش و قیمت روز مشاهده نمایند از این موضوع به منظور نتیجه گیری در خصوص با ارزندگی یا عدم ارزندگی و در نتیجه خرید یا فروش سهام استفاده می نمایند.