دیروز برای کاری مجبور شدم از اتوبان فرودگاه منحوس امام خمینی عبور کنم.
در حین رانندگی چشمم که به چندین هواپیمای چیده شده کنار هم افتاد چندین فکر همزمان از ذهنم گذشت
اینکه به یکی از همین ها بود که ۲ تا موشک زدند
که یکی از همین ها بود که تغییر مسیر داد تا برگردد اما دومی را خورد
که یکی از همین ها بود که جانهایی عزیزی را همراه داشت و همگی پر پر شدند.
سخنان جواد ظریف از ذهنم گذشت که «به سلیمانی گفتم چرا با ماهان نمیبری؟ گفت ایران ایر امن تره» و « اگر واقعا موشک خورده بگویید ببینیم چطور میتوانیم آن را علاج کنیم»
به یاد صدها خداحافظی و مهاجرت دوستان دیده و نادیده افتادم
به یاد توییت توریستی که گفته بود فرودگاه ایران فقط محل فرود هواپیماست نه چیز دیگر
به یاد اینکه من تا امروز هواپیما سوار نشدهام
کاش خشم و درد این و آن روزها را هیچوقت از یاد نبریم...
امید