سلام به همهی خوانندگان عزیز. میخواهم برای شما از تجربهی شخصی خودمون از کار در شعب شرکتهای خارجی در ایران بگویم. تجربهای گرانبها در ابتدای مسیر جوانی ما که توانست چشماندازی کاملاً روشن از این حوزه را در پیش روی ما قرار دهد. بعد از گذشت سالها، هنوز تجربیات حاصل شده از آن دوره به کمک ما میآیند.
من، امید مرادی، در میانهی سال 86 و بعد از 1 سال و نیم فعالیت در حوزه آی تی، از طریق یکی از دوستان، با شرکت سهلان آشنا شدم. از آنجایی که تجربه کوتاهی در کار کردن با لینوکس داشتم، از طریق این شرکت، وارد کمپانی انگلیسی BAT شدم که در حوزه دخانیات فعالیت میکند و یکی از دو غول بزرگ این صنعت در دنیا میباشد. نه تنها این اولین تجربهی کار کردن من در یک شرکت خارجی بود، بلکه اولین تجربهی من در کار کردن در یک شرکت بزرگ نیز بود.
بی ای تی نیز به مانند بسیاری از شرکتهای ایرانی، در سمت سرور از سرویسهای لینوکسی استفاده میکرد. اما چیزی که در بدو ورود برای من کمی عجیب به نظر میرسید، استفاده از سیستم عامل لینوکس در سمت کاربر بود. در ابتدا چرایی آن را درک نمیکردم و کم کم متوجه شدم که بهدلیل بازرسیهایی که برای این شرکت وجود داشت و بهدلیل تحریمها، عملاً امکان استفاده از ویندوز برای آنها وجود نداشت و چارهای جز استفاده از لینوکس نبود.
لینوکس نسخه مندریوا (Mandriva) در سمت کاربر استفاده میشد. در یک کلام فاجعه بود. هنوز لینوکس در سمت دسکتاپ رشد چندانی نداشت و باگهای فراوانی وجود داشت. از هنگ کردنهای اپن آفیس گرفته تا مشکلات ناشی از معرفی درایورها و نرم افزار ایمیل Evolution. خوشبختانه چند سالی بود که این سیستم در داخل شرکت راه افتاده بود و کاربران به مشکلات آن خو گرفته بودند. فقط هرازچندگاهی شوخیهای خنده داری در رابطه با آن با ما میکردند. شوخی رایج آنها هم این بود که آی تی فقط بلده بگه ری استارت کنید. البته حقیقتاً ما فقط از این روش استفاده نمیکردیم و گاهی اوقات نوآوری به خرج داده و پیشنهاد میدادیم که سیستم را خاموش کرده و بعد از چند ثانیه روشن کنند تا مشکلشان حل شود.
بعد از یک سال کار کردن در آنجا، اعتماد به نفس پیدا کردیم و پیشنهاد تغییر سیستم عامل لینوکس (هم در سمت سرور و هم کاربر) را دادیم. در آن زمانها لینوکس اوبونتو پیشرفت قابل ملاحظهای کرده بود و دیگر مندریوا در حال خارج شدن از مدار بود. یکی از سختترین قسمتهای پروژه جدید، راهاندازی سرویس LDAP و Postfix بود که درنهایت با موفقیت انجام شد. راهاندازی این پروژه تماماً توسط من و یار و همکار دیرینم امیر باقری انجام شد. در سمت کاربر نیز تغییرات کوچکی در بحث نرم افزارها دادیم، مانند استفاده از نرم افزار ایمیل Thunderbird به جای Evolution.
این پروژه که با موفقیت انجام شد، خبر رسید که شرکت نفتی استات اویل نروژ هم تصمیم گرفته به سمت لینوکس مهاجرت کند. لینوکس داشت کم کم قلبها را تسخیر میکرد و ما نیز با اجرای یک پروژه موفق در یک شرکت بینالمللی در صدر اخبار آن زمان بودیم. بعد از حدوداً دو سال کار کردن در BAT، در نهایت من و امیر باقری کوله بار خود را بسته و از دفتر جردن BAT به دفتر آرژانتین استات اویل نقل مکان کردیم. استاد امیر سیفی پور هم به ما در پروژه جدید اضافه شد. پروژه مهاجرت کامل از ویندوز به لینوکس اوبونتو در سطح سرور و کاربر.
این پروژه فاجعهای بسیار بزرگتر از BAT بود. همانطور که گفتم کاربرهای آن شرکت انگلیسی به لینوکس خو گرفته بودند و ما مشکلی از این نظر نداشتیم. اما کاربرها در این شرکت نروژی هیچ آشنایی با لینوکس نداشتند. مجبور بودیم کلاسهای آموزش لینوکس برایشان بگذاریم. سطح شوخیهای لینوکسی در اینجا بسیار بالا رفته بود و سختی پروژه به اوج خودش رسیده بود که خبر از تصمیمی جدید در سطح مدیران نروژی به گوش ما رسید. خبری بسیار خوشحال کننده! اما این خبر چه بود؟
آنها از یک کلک استفاده کردند و تصمیم گرفتند که از لینوکس صرفاً به عنوان یک واسط برای اتصال به ویندوزهای خود استفاده کنند. به این صورت که بر روی کامپیوترها یک لینوکس نصب شده و برای هر کاربر یک ویندوز هم در سرورهای سمت نروژ ساخته میشد. کاربران از طریق نرم افزار سیتریکس به ویندوزهای خود وصل شده و کارها را انجام میدادند. به همین راحتی!
بعد از راهاندازی کامل پروژه دو سالی هم در آنجا بودیم تا اینکه با ادامهی تحریمها متاسفانه این شرکت نیز بار سفر را بست و کاملاً از ایران خارج شد.
بعد از چندین سال کار، در نهایت من و امیر باقری تصمیم گرفتیم از تجربیات گرانبهای کار با این شرکتها استفاده کرده و شرکتی برای ارائه خدمات به آنها تاسیس کنیم. این شرکت در سال 90 با نام سایبرنت تاسیس شد و بعد از سالها دستوپنجه نرم کردن با انواع مشکلات، امروز با نام اکتوبیت در خدمت شما هستیم. در طول این سالها پروژههای لینوکسی مختلفی با شرکتهای بی ای تی، استات اویل، شلومبرژه، ول سرویسز، توتال، پتروناس، فلای جورجیا، الی گشت، الفاخر و دهها سازمان و شرکت دیگر انجام دادهایم و پلههای ترقی را به سرعت طی کردیم و به جایگاهی رسیدهایم که اکنون در آن جاییم و حد و مرزی نیز برای آن قائل نیستیم.
نویسنده: امید مرادی