محمود(شخصیت اصلی) شاید نظر شما را جلب نکند، همانطور که نظر شما را جلب نکرد، اما کتاب فضای دوره ی ظلم و ستم پهلوی را تبیین میکند، اینکه داستان ها در نهایت روایت تاریخی مستند را تحریف میکنند یک مسئله است، و این که روایات مستند تاریخی هم در نهایت داستان هایی هستند که از نظر گاه راویان و تاریخ نگارانشان تحریف شده اند یک مسئله. نکته ی خوب ماجرا این است که میبینیم قضیه ی نیمی از مردم اصلا شاید دین نبوده باشد، شاید عقلانیت و حماقت بوده باشد، آنطور که دیده میشود پهلوی هم صدای مخالفان بر حق و هم ناحقش را خفه میکرده و هم صدای مخالفان مذهبی و هم روشنفکر. مردم در روز روشن افرادی را میدیدند که به دست ساواک به قتل میرسیدند، شکنجه میشدند، الارغم پنهانی بودن قضایا، این اتفاقات در جامعه امری بوده است علنی و انگار که حکومت جنایات ساواک را فقط از ترس ارگان های بین المللی و روزنامه ها و رسانه های خارجی در خفا نگه میداشته، نه از ترس مردمش. اما شاید بعد از واسازی فضای تاریخی آن روزهای ایران براهنی جذاب ترین نقطه ی روایتش را در تقابل پدران انقلابی پیشینی، در دوره ی مصدق، و پسران امروزی انقلابی در دوره ی محمدرضا قرار داده است، هر دو معتقدند که کار خود درست بوده و کار نسل دیگری غلط، پدران پیشینی معتقدند پسرانشان جربزه ی درگیری توی خیابان ها را ندارند، پسران میگویند آن نوع مبارزه به هیچ نمی ارزید و باید از طریق های دیپلماسی تغییر را ایجاد کرد. چه داستان قریبی! خلاصه آنکه اگرچه به نظر میرسد براهنی خواسته تمرکزش را بر روی یک زندانی سیاسی و شکنجه شده بگذارد و مشکلاتش پس از تحمل درد و شکنجه اما به زعم من نقطه ی قوتش آن بازنمایی تاریخی است.