امید ادیب زاده
امید ادیب زاده
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

خرمالو

من جز دگم‌ترین آدم‌های دنیا در مورد «خرمالو» هستم، چرا و خب که چی؟!

از روز اول، خرمالو رو فقط با درختی که تو حیاطمون بوده شناختم و فقط از میوه اون درخت خوردم؛ این موضوع وقتی نظرم رو به خودش جلب کرد که هفته پیش که دوستامون اومدن خونمون برامون خرمالو آوردن و اون جعبه خرمالو هنوز همونجایی‌ه که بود و من اصلا رغبتی نداشتم که برم سمتش!

برای خودم عجیب بود و این دگمیت (دگم بودن) رو ارتباط دادم به خیلی از موارد مشابه توی خودم و آدم‌های دیگه؛ اینکه تو خیلی از موارد فقط از یه کانال تغذیه فکری شدیم، فقط یسری روابط خاص داشتیم، فقط تو یه محیط محدود زندگی کردیم، فقط یسری آدم محدود دیدیم و...

جالب اینجاست که در مورد خرمالو من قطعا می‌دونم که بقیه خرمالوهای دنیا اَخه نیستن، آدما می‌خورنشون و کیف می‌کنن، اما من نتونستم بخورم؛ ولی گاهی یادم میره که زندگی‌ آدم‌های دیگه هم مثل خرمالوهای درخت‌های دیگه، می‌تونه اوکی باشه (البته که کاری به خرمالوها و زندگی‌های سمی، مصنوعی، الکی بزرگ یا فاسد ندارم).


این اولین نوشته من توی ویرگول‎ه، خواستم امتحانش کنم، شاید جایگزینی برای اینستاگرام باشه، شایدم نه، شاید ادامه‎ش دادم، شاید نه؛ اما به هر حال این کپشن و این عکس چیزهایی بودن که برای خودم نوشته بودم و دوست داشتم جایی منتشرشون کنم. علت اینکه اینستا هم انتخاب نکردم که خودش داستانی‎ه.

دگمخرمالوزندگیاولین‌ پست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید