Milad
Milad
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شما قضاوت کنید، یا نظرتان را بنویسید

صبح است، توی پیاده رو منتظر ایستاده اید تا یک تاکسی بیاید و شما را به مقصدتان برساند، ناگهان تاکسی ای از آن سوی خیابان، با عجله و بوق می آید، نگاهش در چشمان شما، مجدداً بوق می زند (در صورتی که واقعاً نیازی به این همه بوق زندن نیست چون کسی که در تقاطع منتظر ایستاده به احتمال زیاد تاکسی می خواهد)، ماشینش را در خیابانی به عرض دو متر طوری در جلوی شما نگه میدارد که دیگر اجازه عبور به خودروی پشت سرش نمی دهد، یعنی عملاً خیابان را بند آورده، تنها چیزی که میبیند و چشم به آن دوخته شما هستید. سپس خودرویی مدل بالا با راننده ای متکبّر (که احتمالاً خیال می کند خیلی ساده راه حل همه چیز را می داند و راه حل ها هم بسیار ساده هستند و همه جز او مشتی احمق هستند) پشت سرش دستش را روی بوق می گذارد و همین طور که نگاهش به اوست بیشتر بوق میزند. شاید پیش خودش فکر می کند که بوق او تنها به گوش راننده ی تاکسی بی فکر جلویی می رسد و این صدا هیچ کس دیگری (منجمله شما) را اذیت نمی کند.

شما بودید چه کار می کردید؟ واکنش تان چه بود؟ چه کسی مقصر است؟ چند مقصر وجود دارد؟ اشتباه هر کدام چه است؟

بوقاجازه عبورتاکسیفرهنگاخلاق
همون طور که خود ویرگول میخواد "هر چیزی که تو دلم هست رو مینویسم". کوتاه، عادی، بدون تکلّف، از ته دل، صریح
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید