چندتا از حرفایی که خیلی تو این شبا میشنویم ایناست:
-"این رژیم چشم دیدن شادی کردن مردم رو نداره"
-"به کوری چشم این رژیم امروز شادی می کنم و یه آتیش وسط خیابون روشن می کنم (حالا گور بابای آسفالت و محیط زیست) یا با موشک و ترقه و بمب خشم خودم رو ابراز می کنم (کاری هم به این ندارم که همین موشک و ترقه ها رو هم خود حکومت با برچسب و لیبل ایرانی تولید می کنه و بهم می فروشه).
مثل همیشه میگم که من هیچ وقت موافق این حکومت نبودم و نخواهم بود اما مثل همیشه باز هم میگم که «این حکومت برآیند فرهنگ و اخلاقیات و عادات خود مردم ایرانه». شاید تنها فرق خیلی از مردم با حاکمان امروز اینه که روی سرشون عمّامه ندارن و فقط فرصت حاکم شدن رو نداشتن اما از خیلی جهات رفتارها و خصوصیات مشابهی بین حاکمان و عموم مردم ما در حوزه رفتار، باورها و عادات وجود داره:
- خیلیا تو حوزه ی خودشون رفتارهای خودخواهانه، کور و دیکتاتورمابانه دارند، یکی دیکتاتور فقیر و یکی دیکتاتور غنی، یکی خودخواه فقیر، دیگری خودخواه غنی، اما دیکتاتور دیکتاتور است، آدم خودخواه خودخواه است و باعث آزار دیگران.
- هر دو در آسمان ها سیر می کنند و با واقعیات روی زمین و محدودیت ها، زیاد خودشون رو درگیر نمی کنن. مثلاً کاری ندارن که منابع طبیعت، (مثلاً آب و هوا و خاک) محدوده و با دعا کردن و ایشالله ماشالله کردن نمیشه کاری کرد که مشکلات حل بشن.
- هر دو فکر می کنند که شرایطی ایده آل وجود داره که فقط خیانت یا زورگویی عده ای دیگر، مثلاً خارجی ها و استکبار جهانی و همسایگان منطقه ای، اجازه محقق شدنش رو نداده.
- هر دو به منجی و قهرمان و مقتدی اعتقاد دارند، یکی به ظهور امام زمان اعتقاد داره و یکی به ظهور یه شاه بی ایراد خوب (مثلاً رضا شاه) و یه کسی که بشه همه چیز رو بهش واگذار کرد و دیگه نگرانی ای بابت ایجاد استبداد و در مسیر پیشرفت افتادن نداشت.
- هر دو از خودشون در بسیاری از کارها و موقعیت ها (زمانی که مشکل یا فاجعه ای رخ میده) صلب مسئولیت می کنند و به دنبال مقصر خارجی می گردند.
- هر دو فکر می کنند که ظلم پایدار نیست (ولی چیزی که ما در عمل می بینیم اینه که عملاً هست) ولی در عین حال خودشون هم ظلم می کنند و وقتی که ظلم می کنند می گویند که یکی دیگه باعث شده که من ظلم کنم و "من مامور بودم و معذور".
واسه همینه که من همیشه گفتم و خواهم گفت که "تنها راه از بین بردن و ساقط کردن این حکومت و هرگونه استبداد و ناکارآمدی ای تو این مملکت و خاورمیانه تغییر دادن خودمونه"
- اگر به آخوندا میگی که "فقط دست بگیر دارن" ببین خودت هم همین جوری هستی یا نه (مثلاً نمیگی که "من اول باید یه چیزی بگیرم تا به تو بدم؟ من اولاً نباید یه آموزشی ببینم بعد درست درفتار کنم؟"
- اگر به آخوندها میگی "دروغ گو و متظاهر هستند" ببین خودت هم هستی یا نه (موقعیتش هم هیچ فرقی نمی کنه، چه کوچک چه بزرگ، چه کم اهمیت چه پراهمیت). ببین آیا برای دلخوشی دیگران تظاهر نمی کنی؟ آیا برای رعایت بعضی عرف های اجتماعی یا برای احتراز از شرایط نامطلوب و کسب منفعت دروغ نمیگی؟
- اگر میگی حکومت پاسخگو نیست ببین خودت هم پاسخگو هستی؟ یا دائم همه ی کارها و زندگیت در جهت فرار از پاسخگوی و زیر توپ زدن و دور کردن توپه؟
- اگر منتظر ظهور یک منجی هستی که باید بهت بگم خود این حکومت داره ادعا می کنه که من همون منجی و نماینده ی اون منجی ام.
- اگر هم میگی که "باید فرهنگ سازی کنن و حکومت باید از بالا به پایین به مردم آموزش بده"، باید بدونی که وقتی یه جامعه ای انتظار آموزش رایگان داره اون آموزش موثر و بدون تنبیه هیچ وقت صورت نمی گیره چون طبیعت چیزی به اسم "رایگان" نمیشناسه. همچین این واقعیت رو در نظر بگیر که این به نفع یک حاکمیت کنترلگر که همه جوره مسلط شده بر جامعه نیست که خودش پا پیش بذاره و به تو آموزشی خوب و تاثیرگذار بده؟ چرا بده؟ که براش رقیب بشی؟ که بازار خودش کساد بشه؟ حالا باز منتظر آموزش رایگان و بدون زحمت و بدون اراده ی خودت باش، چه از سوی خود این حکومت و چه از خارج از حکومت (وقت و عمرت رو تلف می کنی).