به زبان ساده می توان گفت کوچینگ فرآیندی است که عملکرد و کارآیی فرد را بهبود می بخشد و بیشتر بر روی حال تمرکز دارد تا این که بخواهد به گذشته یا آینده دور بپردازد. کوچینگ انواع متفاوت و متعددی دارد، اما در اینجا قصد نداریم کوچ در نقش کارشناس یا متخصص را بررسی کنیم، برای پاسخ به سوال کوچینگ چیست بیشتر به نقش کوچ به عنوان یک تسهیل گر آموزشی میپردازیم. تفاوت بسیاری هست بین درس دادن به یک نفر وکمک کردن به او برای یادگیری.
در کوچینگ، کوچ به فرد کمک میکند تا عملکردش را بهبود بخشد یا به عبارت دیگر به او کمک میکند تا خودش یاد بگیرد.
کوچینگ هنر تسهیل کردن راه برای رسیدن به هدف است. کوچینگ مجموعه مهارتهایی است که استعدادها و پتانسیلهای فرد را شکوفا میکند تا فرد بتواند در زندگی شخصی و حرفه ای خود کارآیی و عملکرد بهتری داشته باشد. کوچینگ به فرد فرصت می دهد تا برای خود اهدافی مشخص کند و در راستای محقق شدن این اهداف گام برداشته و اقداماتی صورت دهد. کوچ راه را برای رسیدن به این اهداف و موفقیت فرد هموار میکند، به او انگیزه میدهد تا تعهد و مسئولیتپذیری بیشتری از خود نشان دهد. کوچینگ آمیزهای از چالش و حمایت است. کوچینگ نه یک روش درمانی است، نه مشاوره و نه منتورینگ. توسعه فردی و سازمانی، افزایش اعتماد به نفس، خودباوری، خودشناسی و افزایش سطح درک و آگاهی از مهمترین دستاوردهای کوچینگ به شمار می روند.
کوچینگ یا تسهیلگری، همکاری بین کوچ و مراجع در قالب یک فرآیند فکری و خلاقانه است که در طی آن مراجع پتانسیل های شخصی و حرفه ای خود را به حداکثر خود می رساند.
اصول کوچینگ را می توان به روش های مختلفی به کار گرفت به ویژه با سرویس های ارتباطی امروز.
معنی کوچینگ کمی گسترده است و امروزه نه فقط به صورت حضوری بلکه با ابزارها اینترنتی و در بستر وب می توان جلسات کوچینگ کاملا تخصصی بصورت وبینار و برنامه های ارتباط تصویری برگزار کرد و جامعه گستره تری رو تحت شعاع قرار داد. انواع مختلفی از کوچینگ در طول سالها ارائه شده است که مهم ترین آنها را لیست کردیم؛
کوچینگ زندگی (لایف)، کسب و کار(بیزنس کوچینگ)، عملکردی، انگیزشی، سلامت، خانواده، زوجین، نوجوانان، توسعه فردی، کوچینگ سازمانی، کوچینگ رهبری، کارآفرینی، فروش، والدین و بسیاری دیگر که از حوصله این مقاله خارج است.
قبل از هر چیزی بهتر است بدانیم کوچ کیست. کوچ خوب همیشه بر این باور است که افراد خود پاسخ مشکلاتشان را دارند اما در عین حال می داند که شاید برای رسیدن به این پاسخ ها به کمک نیاز داشته باشند. کوچینگ به معنای آزاد کردن پتانسیل های فردی با هدف به حداکثر رساندن عملکردشان است. کوچینگ یا تسهیلگری به افراد کمک می کند تا یاد بگیرد نه این که بخواهد به آن ها چیزی بیاموزد.
کوچ بر این باور است که فرد پاسخ مشکلاتش را میداند و با استفاده از مهارتهایی همچون گوش شنوا، پرسشگری مؤثر و ارائه بازخوردهای سازنده به او کمک می کند تا این پاسخ را کشف کند. کوچ به فرد کمک میکند تا مطلب تازهای یاد بگیرد نه این که به او مطلب تازه ای یاد بدهد. کوچ دست به دست مراجع می دهد و او را به عمیق فکر کردن ترغیب می کند، به او انگیزه می دهد تا پتانسیل های فردی و حرفه ای خود را به اوج برساند. کوچ بر روی آینده و فرصتهای پیش رو تمرکز دارد نه اشتباهات گذشته. کوچ همیشه بر این باور است که توانمندیهای فرد فراتر از چیزی است که در حال حاضر نشان می دهد و او را بر اساس عملکرد امروز فرد را قضاوت نمی کند. از این طریق است که به او کمک می کند به جایگاه بالاتری دست یافته و رشد کند. کوچ نگاه می کند تا ببیند مراجع چه توانمندیهایی دارد که از آنها بهره میگیرد و چه توانمندیهایی دارد که از آن ها استفاده نمی کند.
کوچینگ یک رویکرد مکالمه محور است که در آن کوچ به مراجع کمک می کند برای خود اهدافی مشخص کند، این اهداف میبایست SMART باشند؛
سپس به او کمک می کند تا با واقعیتها مواجه شود و موقعیت کنونی خود را به شکلی صریح و واقع گرایانه توصیف کند. در مرحله بعد مراجع به بررسی گزینه هایی می پردازد که او را در راه رسیدن به هدف کمک میکند و در نهایت لیستی از اقداماتی تهیه می کند که می تواند با کمک آن ها به هدفش برسد.
کمتر پیش می آید کسی از کوچینگ سخن بگوید و به تیموتی گالوی و دیدگاه هایش در کتاب بازی درونی اشاره ای نکند. تیموتی گالوی با کتاب بازی درونی تنیس، تفکرات را درباره کوچینگ متحول ساخت. به اعتقاد او بزرگ ترین مانع بر سر راه موفقیت و بالفعل در آوردن پتانسیل های فرد در درون او قرار گرفته و یک عامل محیطی و بیرونی نیست. گالوی بر این باور است که کوچ باید راه را بر دیالوگ های درون ذهنی افراد ببندد و این جمله را در ذهن آن ها جا بیندازد؛ “نه این درست نیست! روی دست هایت تمرکز کن! باید زاویه متفاوتی به دست هایت بدهی.”
وقتی به دیالوگ های درونی ذهنت مجالی برای خودنمایی نمی دهی، بدنت می تواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. می توان گفت وقتی این دیالوگ های درونی ذهن به حالت تعلیق در می آید، بدن می تواند به یک ایده کاملاً واضح و شفاف دست یابد و بفهمد که چه باید بکند. گالوی در کتابش از افراد می خواهد بر روی بالاترین نقطه ای تمرکز کنند که توپ تنیس را می توان پرتاب کرد. این فعالیت فقط ذهن شما را منحرف می کند تا دیالوگ های درونی ذهنتان متوقف شوند و بدنتان بتوانند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. همین تکنیک ساده کمک کرد تا افراد به آرامش رسیده و بازی تنیس شان فوراً بهتر شود.
گالوی معتقد بود این تکنیک فقط در بازی تنیس کاربرد ندارد و افراد همه پاسخ ها را در درون خود دارند و با این تکنیک می توانند به جواب برسند. در کوچینگ به فرد کمک می کنیم تا صدای دیالوگ درون ذهنشان را خاموش کنند تا در سکوت یا بگیرند و به غرایز یا ضمیر ناخود آگاه خود فرصت دهند کنترل اوضاع را به دست گیرد. گاهی اوقات خاموش کردن این دیالوگ به معنای پرت کردن حواس فرد و گاهی اوقات به معنای تجسم کردن بد ترین حالت ممکن و از بین بردن ترس است.
این مدل چهار مرحله دارد که با استفاده از آن می توان صلاحیت یادگیری خود را ارزیابی کنید؛
از جهالت و عدم آگاهی خود نسبت به یک موضوع بی خبر هستید.
نمونه ای از جهالت ناخودآگاه کودکی است که تا به حال دوچرخه ندیده یا نمی داند به جز زبان خودشان زبان دیگری هم وجود دارد.
از عدم آگاهی و مهارت خود در یک زمینه خاص با خبر هستید.
نمونه ای از جهالت آگاهانه کودکی است که دوچرخه سواری دیگر کودکان را می بیند یا می شنود که دیگران به یک زبان دیگر صحبت می کنند و دوست دارد دوچرخه سواری یا زبان آن ها را بیاموزد.
یاد گرفته اید که چگونه باید کاری را انجام دهید اما برای انجام دادن آن کار باید ابتدا فکر کرده و تمرکز کنید.
نمونه ای از دانش آگاهانه کودکی است که می تواند دوچرخه سواری کند اما اگر نداند که کجا باید برود ممکن است بیفتد.
آن قدر خوب یادگرفته اید که چگونه باید کاری را انجام دهید که این یادگیری در ذهن شما حک و نهادینه شده است. دیگر برای انجام این کار نیازی به فکر کردن ندارید. در واقع اگر بخواهید به آن فکر کنید ممکن است نتوانید آن را انجام دهید.
کوچ باید بفهمد مخاطب در کدام مرحله از یادگیری قرار دارد تا با استفاده از یک زبان مناسب بتواند به فرد کمک کند یادبگیرد و به مرحله بعد قدم بگذارد. هر چه باشد کار بسیار دشواری است که بخواهید مهارتی را در خود تقویت کنید که اصلاً نمی دانید از فقدان آن مهارت رنج می برید.
می توان گفت تدریس، کوچینگ، منتورینگ و مشاوره خصوصیات و مهارت های کلیدی مشترکی دارند اما در عین حال تفاوت هایی هم دارند که باید با آن ها آشنا باشید. برای اینکه متوجه شوید کوچینگ چیست و چه تمایزی با دیگر روشها دارد اول باید تفاوت های کوچینگ با روش ها دیگر را بشناسید.
در تعلیم و تدریس یک معلم مجرب و با معلومات، دانش خود را در اختیار دانش آموزانش قرار می دهد.
برترین معلم ها با استفاده از تکنیک های تعامل محوری همچون کوچینگ، دانش آموزان خود را ترغیب می کنند تا در فعالیت های کلاسی شرکت کنند. در اینجا یک عدم تعادل و توازن جدی میان اطلاعات دانش آموز و معلم وجود دارد و معلم باید برای هر سوالی یک جواب درست داشته باشد.
در تعریف کوچینگ ما معتقدیم افراد خود پاسخ پرسش هایشان را دارند.
کوچ الزاماً در زمینه مورد بحث تخصص قابل توجهی ندارد و تمام تمرکزش را می گذارد تا به فرد کمک کند پتانسیل هایش را آزاد کند. در کوچینگ تمرکز بر روی افراد و افکاری است که در سر دارند. کوچ یک فرد از پیش تعیین شده و متخصص نیست؛ هر کسی می تواند در تعامل با سایرین، همکاران، زیر دستان، مافوق ها یک رویکرد کوچینگی در پیش بگیرد. کوچینگ یک سبک رهبری است که نخستین بار دانیل گلمن آن را تعریف کرد. کوچ در پرسیدن پرسش های درست و مؤثر مهارت قابل توجهی دارد و با استفاده از این پرسش ها به فرد کمک می کند تا خود راهکاری برای مشکلاتشان بیابند.
منتورینگ و کوچینگ شباهت های بسیاری به هم دارند. منتور حکم یک راهنما را دارد که به فرد کمک می کند تا سریع تر یاد بگیرد و پیشرفت کند.
انتصاب رسمی منتور در سازمان ها رواج دارد، آن ها کار خود را خارج از زنجیره مدیریتی فرد انجام می دهند، تجربه و تخصص قابل توجهی در زمینه حرفه ای فرد دارند. رابطه منتورینگ آینده محور است، بر روی توسعه شغلی و گسترده تر کردن دیدگاه های فرد تمرکز می کند. در حالی که کوچینگ بر روی زمان حال و برطرف کردن مشکلاتی تمرکز دارد که هم اکنون با آن ها دست و پنجه نرم می کند.
مشاوره بیشتر جنبه درمانی دارد، بر روی گذشته متمرکز است، به فرد کمک می کند تا بر مشکلات و موانعی غلبه کند که در گذشته آن ها وجود داشته، این تمرکز می تواند درونی یا بیرونی باشد.
می توان تفاوت میان کوچینگ، منتورینگ و مشاوره را در این جدول خلاصه کرد:
واژه کوچینگ (coaching) برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد، اما در کل می توان گفت کوچینگ یعنی به فرد کمک کنیم تا مشکلاتش را خودش حل کند و عملکردش را بهبود بخشد. فرقی نمی کند که کوچینگ در عرصه ورزشی، زندگی یا کسب و کار مورد استفاده قرار گیرد، یک کوچ خوب معتقد است افراد پاسخ مشکلاتشان را می دانند، فقط باید به آن ها کمک کرد تا این پاسخ ها را کشف کنند.
برگرفته از سایت مدرسه کوچینگ علی مسچی