زمانی که حقیقت را بپذیری مسیرت هموار تر میشود و البته فشار عصبی و اضطراب هم کاهش می یابد.
ما نمیتوانیم دعا کنیم که ای کاش شرایط همانطور که باید باشد شود!!!
یا حسرت بخوریم که ای کاش مسیر آنطور که ما میخواهیم بود
یا حرص و خودخودری کنیم که چرا شرایط طبق میل ما نیست
امروزه در شرایط های بسیار کمی موقعیت همانطور که باید باشد است!
و در اکثر مواقع خلاف نظر ماست
برای مثال:روی کاغذ دانشجو باید پس از فارغ التحصیلی وارد کار شود،اما حالا که شرایط این طور نیست(به دلایل انتخاب رشته اشتباه و یا هر دلیل مشکل آفرین دیگری)،باید دست از حرص خوردن برداریم و شرایط را بپذیریم.
مثال دیگر:خانواده باید از دوران طفولیت و کودکی ، نوجوانی بر نحوه ی تربیت فرزندان حساس باشد
زیرا کوچکترین آسیب های کودکی در بزرگسالی موجب ایجاد دردسر میشود.
اما حالا که در مورد ما اینطور نبوده(حداقل در مورد من) باید حرص خورد؟ البته که انسان خشمگین میشود از این اتفاق اما چه قدر باید حرص بخوریم؟ یک سال ؟ دو سال؟ تا به کی؟
باید بپذیریم که این بلاها سرمان آمده!
راهکار چیست؟
به نظر من بهترین راهکار شناخت آسیب های وارد شده و سعی در برطرف کردن آنهاست
البته انجام این کار بسیار سخت است اما با پیدا کردن یک انگیزه برای تغییر مسیر هموارتر میشود...
پایان
نظرتون رو با من به اشتراک بذارید