اگر وبلاگنویسی را معادل آزادنویسی در نظر بگیریم، بنگاههای اقتصادی نه تنها در حاشیهی توجه هستند، بلکه از تیغ تند انتقاد وبلاگنویسان نیز در امان نیستند.
حالا سامسونگ با آن گوشیهای دلبرش پا به سرزمین ویرگول گذاشته و میخواهد نشان دهد که با چند جایزهی ساده میتواند کیبورد نویسندگان را به بردگی خود درآورد.
جایزه دادن و تبلیغات چیز بدی نیست. قضیه زمانی به بردگی شباهت پیدا میکند که موضوعات مشخصشده، دقیقا در ترویج تجهیزات تولیدی سامسونگ هستند و این همان مصداق رپورتاژ آگهی است که حالا با ژستی فرهنگی و در قالب وبلاگنویسی ظهور کرده است.
موضوعات را ببینیم:
شرایط شرکت در پویش «روایتگرباش»، نوشتن تجربهای از تأثیر گوشی و... در «افزایش بهرهوری» است؛ یعنی اگر کسی تجربهای دارد که مثلا ساعت هوشمند باعث کاهش بهرهوری شده باشد، نمیتواند جزء شرکتکنندگان باشد.
اگر نیت سامسونگ و ویرگول، به بردگی گرفتن افراد نبود، یک موضوع کلی مثل «قرنطینه و تکنولوژی» مشخص میشد و از افراد خواسته میشد که تجربهی خود را دربارهی تأثیر تکنولوژی و دستگاههای دیجیتال در دوران کرونا و قرنطینه بنویسند. در این حالت، ممکن بود کسی بگوید: «فهمیدم که موبایل وقتم را زیاد تلف میکند و کمتر استفاده کردم» و شخص دیگری بگوید: «به کمک اپلیکیشین آموزشی، ساعت هوشمند و... زندگیام راحتتر شده است.» اینجا بود که آزادی در نوشتن به رسمیت شناخته میشد و دیگر بحث رپورتاژ تبلیغاتی مطرح نبود.
ناگفته نماند که دعوت به نوشتن دربارهی موضوعاتی که برای نیک بودن آنها اتفاق نظری حداکثری وجود دارد، با بحث من متفاوت است. تأثیر تکنولوژی در زندگی انسانها فرد به فرد متفاوت است و هرکس مواجههای یکتا با ابزار هوشمند دارد. به همین دلیل است که تجربهها هم همیشه مثبت و در راستای اهداف سامسونگ که فروش بیشتر محصولاتش است، نیست.
حالا اما گروه ویرگول پشت میز کار خود مینشینند و مطالبی را که بیشترین تبلیغ را برای محصولات سامسونگ کردهاند، انتخاب میکنند و پس از فرستادن آن مطالب برای سامسونگ و گرفتن تأیید آنها، جایزهها را تقسیم میکنند تا یکصدا فریاد بزنند: آزادنویسی مرد؛ زنده باد رپورتاژ آگهی.