در طول سی و هشت سالی که از درگذشت آیتاله طالقانی میگذرد، همه کسانی که با او مراوده داشتهاند جز با صفات نیکو از او یاد نکردهاند. پرسش اینجاست که چه میشود کسی که در جریان دو سلطنت و یک انقلاب، هماره در بطن مبارزات آزادیخواهانه حضور داشته این چنین از دنیای بیوفای سیاست، نشانهای افتخار زیادی کسب میکند؟ میکوشیم با کنکاش در اندیشه و رفتار آیتاله طالقانی به این پرسش پاسخ دهیم.
سید محمود علایی طالقانی در یادداشتی که در سال 1344 به عنوان شرح کوتاه زندگی خود مینویسد، علت اینکه به عرصه مبارزه با استبداد ورود کرده را اینگونه بیان میکند: «با اصرار دوستان پدرم به تهران آمدم و خطری را که اخلاق و ایمان جوانان را تهدید میکرد، از نزدیک دیدم. چارهای نداشتم جز آنکه به اصول اسلام و قرآن برگردم.» روشن است که مبنا و چارچوب آیتاله طالقانی برای پیشبرد اهداف خود اسلام بوده است و هر تحلیلی که پیرامون شخصیت او انجام میگیرد باید در این قاب سنجیده شود.
آیتاله طالقانی به تشکیل حکومت اسلامی اعتقاد داشت و مبارزه با استبداد را جزء اهداف اصلی خود میدانست. او در صحبتی که در مورد شیوه مبارزه با یکی از نزدیکانش داشته، مدارا با حکومت پهلوی را صراحتا رد میکند و بر واژگونی رژیم پافشاری میورزد. این روحیهی انقلابی از ویژگیهای بارز آیتاله طالقانی بود. او غایت را برچیده شدن کامل استبداد قلمداد میکرد اما رسیدن به این هدف را از مسیر اصلاحِ گام به گام، پیوسته و دوری از صرف هزینههای بیثمر و بیفایده میسر میدانست البته بدون فروکاستن از اصول. برای اثبات این مدعا چند نمونه از نوع عمل و اخلاق آیتاله را ذکر میکنیم.
آیتاله طالقانی اصلاح بین مردم را از مهمترین امور میدانست و بدین منظور تساهل و تسامح را در پیشانی اخلاق خود قرار داده بود
هنگامی که در سال 1340 شرایط برای تاسیس «نهضت آزادی» فراهم شد آیتاله طالقانی به همراه مهندس مهدی بازرگان و دکتر یداله سحابی وارد وادی تحزب گشت و همراهان و نزدیکانش را به عضویت در این حزب ترغیب کرد چرا که ایجاد یک سازوکار تشکیلاتی را برای نظاممند کردن مبارزه لازم میدانست و برای ایستادگی در همین مسیر هم به همراه دیگر سران نهضت آزادی به 10 سال زندان محکوم شد. وقتی دارالتبلیغ اسلامی در قم تاسیس شد و مخالفتهایی با آن صورت گرفت آیتاله طالقانی واکنش نشان داد و ضمن تایید دارالتبلیغ بر مخالفان آن خرده گرفت. او چنین عملی را جزء اهداف مبارزه برشمرد و تقویت آن را خواستار شد هرچند که نقدهایی به موسس آن داشت. آیتاله طالقانی در دوران حبس با مسئولان زندان تعامل داشت و از ایجاد اصطکاکهای بیدلیل خودداری میکرد. اخلاقی که آیتاله طالقانی در بین همگان به آن شهرت داشت مواجهه جذبگونه با اندیشههای گوناگون بود. طیف گستردهای از مبارزان انقلاب، از دانشگاهیان، ملیمذهبیها و طرفداران دکتر مصدق گرفته تا احزاب چپ و حتی فدائیان اسلام، آیتاله طالقانی را نقطه اتکاء خود میدانستند. آیتاله طالقانی همه این گروهها را زیر پرچم مبارزه با استبداد نگه داشته بود و وحدت را لازمه پیروزی میدانست. آغوش او به گستردگی همه اندیشهها باز بود بهطوری که در اوایل انقلاب حتی از طرف انجمن جوانان کلیمی به دفتر او کمک زیادی میشد. او چتر انقلاب را وسعت بخشیده بود و سعی داشت از طریق نیکخواهی بر این وسعت بیافزاید. آیتاله طالقانی اصلاح بین مردم را از مهمترین امور میدانست و بدین منظور تساهل و تسامح را در پیشانی اخلاق خود قرار داده بود.
از طرفی دیگر آیتاله طالقانی قائل به عدول از اهداف انقلابی نبود و در سخنرانیهای خود که عمدتا در مسجد هدایت برگزار میشد آرمانهای مورد نظرش را گوشزد میکرد. این سخنرانیها به حدی تند و تاثیرگذار بود که آیتاله چندینبار به خاطر آن دستگیر شد و زندان، تبعید و حصر خانگی را تجربه کرد. انقلاب به قدری برای او جایگاه مهمی داشت که برای فرونشاندن التهاباتِ پس از انقلاب در یک سخنرانی در مدرسه فیضیه قم، مخالفت با امام خمینی (ره) را مخالفت با اسلام عنوان کرد. آیتاله طالقانی در همین راستا در خطبههای اولین نماز جمعه از شش نماز جمعهای که پس از انقلاب اقامه کرد تمام قد از انقلاب اینگونه دفاع نمود: «دسسیهگرانی که کشور را به آشوب کشیدهاند... اگر به جای خود ننشینند من پیرمرد مسلسل به دست میگیرم و پشت تانک مینشینم.» این اعمال گوشهای از مشی اصلاحجویانه و انقلابی آیتاله طالقانی را نشان میدهد بنابراین اگر صفت «مصلح انقلابی» را برای او بهکار بریم پربیراه نگفتهایم.
آزادیخواهی و تشکیل شورا دو رکن اصلی اندیشه سیاسی آیتاله طالقانی محسوب میشود
آزادیخواهی و تشکیل شورا دو رکن اصلی اندیشه سیاسی آیتاله طالقانی محسوب میشود. آیتاله طالقانی که طعم زندان، شکنجه، انقلاب و قدرت را چشیده بود بیش از هر چیز واژه آزادی را بازگو مینمود. او با استناد به آیات قرآن بیان میکرد که اسلام مهمترین مساله را برای انسانها آزادی میداند و اعتقاد داشت کسی که وعده آب و نان میدهد دلسوز بشر نیست، بلکه کسی که آزادی بشر را میخواهد طرفدار حیات واقعی بشر است. اگرچه آیتاله طالقانی از رابطه خوبی با احزاب چپ برخوردار بود اما از نظر دیدگاه سیاسی با آنها زاویه داشت و پس از انقلاب در چندین نوبت، عقاید و تندرویهای آنها را مورد نکوهش قرار داد. آیتاله طالقانی چه در زندگی شخصی و چه در منش سیاسی به عنوان شخصیتی دموکرات شناخته میشد و پس از انقلاب مدافع سرسخت تشکیل شوراها بود. او به استناد آیات قرآن اعتقاد داشت شورایی شدن تصمیم از استبداد جلوگیری میکند و به همین دلیل مردم باید در اداره امور مشارکت داشته باشند. آیتاله طالقانی در مدت کوتاهی پس از انقلاب که در قید حیات بود سعی در تشکیل شوراها داشت و در سفر به کردستان تشکیل شورای محلی را به عنوان راهحل برونرفت از بحران انتخاب کرد. در نگاه او جایگاه مشارکت مردمی به اندازهای والا بود که در اوایل انقلاب وقتی مردم به دفترش قانون اساسیِ خودنوشتهای میفرستادند مسئولان دفتر را ملزم به خواندن آنها میکرد. شوراهای شهر و روستا که در حال حاضر در کشور وجود دارند نمودی است از آنچه آیتاله برای تشکیل آن کوشید. آیتاله طالقانی در دوران زندان، تفسیر قرآنی با عنوان «پرتوی از قرآن» نگاشت. این تفسیر به عنوان مظهری از نواندیشی دینی آیتاله شناخته میشود. برداشت او از اسلام به حدی نوین و بکر بود که همنشینان او در زندان به شوخی به او «مهندس طالقانی» و به مهندس بازرگان «آیتاله بازرگان» میگفتند. مجموعه این اندیشهها و رفتارها، نشان میدهد که آیتاله طالقانی بهراستی یک روحانی روشنفکر بوده است.
ذکر این نکات برای پاسخگویی به پرسشی که در ابتدا مطرح شد مشخص میکند که آیتاله طالقانی یک روحانی روشنفکر در قامت یک مصلح انقلابی بود و ارتباط خوب او با مردم و انقلابیون از او یک پدر برای ملت (به تعبیر امام (ره)) و یک چتر برای انقلاب ساخته بود. بسیار گفته شده که اگر آیتاله طالقانی زنده بود بسیاری از اتفاقات پس از انقلاب به وقوع نمیپیوست. پس از درگذشت مشکوکِ (به گفته فرزندان آیتاله) آیتاله طالقانی در بامداد 19 شهریور 1358 چتر انقلاب بسته شد. باشد که یاد و منش او زنده بماند.