بالاخره من هم کرونا گرفتم. نمیدونم از چه کسی و کجا، فقط میدونم که با همه رعایت کردنها و ماسک و اسپری ضدعفونی و اینجور چیزها باز هم نشد از دستش در برم.
هفته اول واقعا حالم خراب بود. فقط توی تخت بودم و به زور میتونستم تا دستشویی سینه خیز برم. خوشبختانه ترانه هم بخاطر امتحان آیلتس این یک ماه گذشته رو کامل خونه مامانش بود و اینجا نبود. بیچاره مامانم که روزی ۲ بار میآمد پشت در و برام خوراکی میگذاشت روی جاکفشی و بعد که من در رو باز میکردم میرفت توی آسانسور و اینجوری چند ثانیه همدیگه رو رو در رو میدیدیم.
الان دیگه اونقدری حالم خوب شده که بتونم پشت نوتبوکم بشینم و همین چند سطر رو بنویسم. خلاصه اینکه روزهای خیلی سختی بود. خیلی مراقب باشید. اصلا شوخی بر نمیداره.