در تلگرام: @saeedramazany - من رو میتونین از طریق oorah.ir/about بیشتر بشناسین. خیلی فرقی با بقیه آدما ندارم. میل جنسیم و پول و قدرت رو دوست دارم. بعدش فهمیدن مدلهای جدید و آدمایی مثل نسیم طالب رو.
یک دهه هفتادی: من از این دخترها خوشم میآید
تذکر: در این مطلب جواب یک پسر متولد ۷۲ را میخوانید به زنی که از او پرسید از «چطور دخترهایی خوشت میآید؟». برای همین اگر دنبال مطلب علمی و استدلال هستید، این متن به دردتان نمیخورد. صرفا یک متن شخصی است که گفتم شاید برای کسی جالب باشد و بخواند.
آدم عزیزی از من خواست که بنویسم من «از چطور دختری خوشم میآید؟»
فکر کنم منظورش این بوده چطور دختری را انتخاب میکنم برای ایجاد یک رابطهی عاطفی. این آدم عزیز یک زن فکر کنم ۳۵ تا ۴۰ ساله بود. به شدت اهل مطالعه که فرانسه و انگلیسی و آذری و فارسی میدانست. یک زن ازدواجکردهی فریلنسر دقیق.
راستش را بخواهید نمیدانم. به چند نفری پیشنهاد دادهام و رد کردهاند و گاهی که با کسی بحثش شده، گفتهام از فلانی خوشم میآید.
روی همین رفتارهایم، میخواهم چند خط در مورد دخترهایی که خوشم میآید بنویسم. ولی دقت کنید بر اساس رفتارهای گذشتهام بوده و نه کاوش در سطوح مختلف مدلذهنیام برای انتخاب پارتنر.
جوابی که برایش نوشتهام را در ادامه میتوانید بخوانید.
صرفا برای شفافیت بیشتر تاکید کنم که نویسندهی متن تا به حال وارد هیچ رابطهی عاطفی نشده. سعیهایی کرده، اما خب رد شده.
و این که نویسنده یک پسر متولد ۱۳۷۲ دگرجنسگراست. متولد ارومیه که از سال ۹۴ ارشد را در دانشگاه علامه طباطبایی شروع کرده. آذری و فارسی و انگلیسی را به راحتی میفهمد. از نظر تیپ شخصیتی INTP. با میانگین مطالعهی ۲ ۳ کتاب در ماه. با تجربهی چند مورد کار پاره وقت و فریلنسری و یک سال کارمندی. قد ۱۷۹ و بینی نسبتا بزرگ و شکسته(:
*. هوش
خداییش هر وقت بحث و صحبتش بوده، هوش کلیدواژهی من برای توصیف افرادی بوده که از آنها خوشم آمده و به آنها پیشنهاد دادهام.
برای من کسی باهوش است که بتوان با او صحبت طولانی کرد. مثلا یک ساعتی با هم صحبت کنیم و طوری نشود که هی بخواهم صحبتمان تمام شود. یا مثلا برویم یک پیادهروی طولانی و صحبتهای کوچکی که آن وسط میکنیم، طوری نباشد که بخواهم زودتر پیادهروی را تمام کنم.
*. زیبایی
از نظر قد و هیکل و شکل صورت از دخترهای متنوعی خوشم آمده. آن چند نفری هم که پیشنهاد دادهام(نزدیک شدهام) از یکیشان کاملا قدبلند و دو تایی قد کوتاه بوده و یکی دو نفر بین اینها.
نمیخواهم تریپ بردارم که برایم زیبایی و جذابیت جنسی مهم نیست. اتفاقا این روزها در وضعی به سر میبرم که نزدیکتر شدهام به این که به افراد با جذابیت جنسیای که نمیتوان با آنها صحبت کرد پیشنهاد بدهم. چون روال قبلیام که شرط ذهنیام این بود که حتما بشود با او صحبت کرد به جایی نرسیده. نهایتش تحمل میکنم دیگر.
به طور نسبی قیافههای معصوم ساده برام جذابترند (که البته برا خیلیها این طور هست و چیز خاصی نیست). همچنین نسبت به بعضی از دوستانم که تجربهی رابطهی جنسی داشتهاند، زنانی با انحناهای بیشتر(پستان و باسن بزرگتر) اتفاقا کمتر برایم جذابند. البته بعید نیست از نداشتن رابطهی جنسی باشد، به هر حال فعلا که همین است.
جا دارد اشاره کنم کشف کردهام زیبایی شخص برای من، تکرار تصویر ذهنیای چند باری است که او را زیبا دیدهام. اگر مثال بزنم، یادم است زمانی برای پیشنهاد و پیگیری و اوکی گرفتن از دختری بسی تلاش میکردم. بعد از چندین ماه، عکسی از او دیدم که به نظرم مقدار کمی هم حتی جذاب نبود! در حالیکه هنوز برای من فرد جذاب و عزیزی بود. چرا؟
نتیجه گرفتم وقتی به او فکر میکردم، چند باری که حس نسبتا شدید دوستداشتنش را تجربه کردهام به ذهنم میآمد و نه اوقات معمولی دیگر. و در این اوقات احتمالا هورمونهای من تکانی خورده بودند و محیط شرایط خاصی داشته و او تیریپ و آرایش خاصی داشته.
[نزدیکترین شواهد علمیای که به ذهنم میرسد، آزمایشات کانمن و همکارانش است روی آدمها در مورد به یادآوری احساس رویدادها. کانمن به این نتیجه رسیده بود که وقتی به رویدادی فکر میکنیم، شروع و آخر و اوج رویداد تاثیرگذارترند و بیشتر به یادمان میآید. این آزمایش را در کتاب Paradox of choice خوانده بودم]
در نتیجه، بسته به شرایط هر کسی میتواند برای من زیبا باشد(:
* نظر داشتن و استقلال
یک مرور کوچکی که کردم، نه تنها در زنها، بلکه در همهی آدمها، یک معیار جذابیت برای من «نظر داشتن» است. منظور این که حرفی داشته باشند برای زدن و ابرازش کنند و نترسند. خیلی کلیشهای نباشند.
مثلا اگر در بین زنان امروزی مد است که موهای بدنشان(حداقل جایی که دیده میشود، مثلا بینی و روی لب و پشت گردن زیر شال و فاصلهی بین کفش و شلوار) را بزنند و زنی نمیزند و این آگاهانه است، برای من جذاب است(به طور مشخص موردی یادم آمد که برایم دوست داشتنی بود/هست و دیده بودم نزده بود).
یا زنی که روزنامهنگاری میکند و مینویسد و سعی در تاثیرگذاری دارد. یا زنی که بر خلاف همکارانش، با نوزاد ایدزی ارتباط میگیرد چون میداند ایدز به این صورت منتقل نمیشود و بقیه را ملامت میکند.
که خب نتیجهاش میشود زنان فعال برای من جذابند. در یک کلاس و کارگاه و رویداد، زنی که فعال باشد جذاب است. زنی که اعتراض کند که فتبارکاللهاحسنالخالقین. در بحث شرکت کند و منبع بیاورد برای حرفش که اوه اوه. عالی!
این که از دختری بشنوم که از شرایط ناراضی است اما در حد یک پیشنهاد/سوال/اعتراض کوچک هم سعی نمیکند و میگوید بیخیال، بسی جذابیت را برای من کاهش میدهد.
رایگیری کلاسی یادم میآید که چند دختر همکلاسی نه برای موافق دست بلند کردند و نه برای مخالفت! خنثی خنثی! انگار که صندلی باشند :/
* کتاب و همشهری داستان
مدتها به شوخی به دوستان دختر اطرافم میگفتم اگر در خوابگاه دختری بود همشهری داستان میخواند معرفی کنید(:

این که دختری کتاب در دست داشته باشد برایم بسی جذاب است. حتی شاید جذابیت جنسی دارد. وقتی تخیل میکنم که در صف انتضار مطب دکتری نشستهام و دختری همسنوسال کتابی در میاورد بخواند و با گوشیاش ور نمیرود کلی شوق و هیجان در رگهایم جاری میکند.
البته رمان برایم همچین جذابیت ندارد. و خب کتاب درسی که اصلا جذابیت ندارد.
** امکان ایجاد رابطهی جنسی
به نظرم رسید صادقانه نیست این مورد را ننویسم.
برای من در چند سال اخیر کنار همهی این مسائل و البته اهمیت بالای هوش، تعیین کننده بوده که طرف مقابل امکان ایجاد رابطهی جنسی کامل را داشته باشد. یعنی اگر مثلا بعد دو هفته یا ۴ ماه به سطحی از صمیمیت و اعتماد رسیدیم که با رابطهی جنسی اوکی بودیم، فرهنگ و خانواده و شرایطش مانع این کار نباشد.
که خب چون اغلب دختران اطرافم با بحث بکارت درگیر بودند و نیاز داشتند تا زمان ازدواج حفظش کنند، در طی دو سال اخیر ۵ ۶ نفر بوده که به نظرم رسیده اوکی هستند و نزدیک شدهام یا پیشنهاد دادهام(البته نگفتهام بیا رابطهی جنسی ایجاد کنیم ها(: همین پیشنهاد رابطهی عاطفی داشتم و حدس میزدم به علت شرایط خانوادگی و شخصی مشکلی نخواهد داشت اگر به آن سطح از صمیمیت و اعتماد برسیم). چند مورد هم بوده که وقتی کمی نزدیکتر شدهام فهمیدهام معذورند و خب نزدیکتر نشدهام.
* جذابیت منفی پول
ثروتمند بودن(خانواده) یک دختر برای من یک امتیاز منفی است. چون خانوادهی خودم ثروتمند نیستند و اغلب اوقات وضعیت مالی خودم هم در حد متوسط یا پایینتر بوده.
دختر یک خانوادهی پولدار را که نمیشود برد فلافلی یا ساندویچی سر کوچه. یا اصلا مگر حس خوبی دارد خودت با مترو جایی بروی و ماشین نداشته باشی که به قول معروف بروی برداریاش؟ در حالیکه خودش یک ماشین ۸۰ میلیونی دارد. سبک زندگیها هم فرق میکند.
برای تولد یک دختر معمولی، یک هدیه ۹۰۰ هزار تومنی واقعا بزرگ و محسوس است(حداقل حقوق ماهانهی سال ۹۶ ایران ۹۳۰ هزار تومن بود). اما حداقل خودم که خجالت میکشم برای دختری که تازه از سفر ۴ ام اروپایی امسالش برگشته به عنوان کادو یک چیز ۹۰۰ هزار تومنی بدهم(با دلار ۵ هزار تومنی یعنی ۱۸۰ دلار).
اگر مهمانی برویم و دوستانش باشند چه؟ در جمع پسرها بحث بکشد به ماشین و سفر و ساعت و رستوران گران قیمت و اینها، من هیچ نفهمم از صحبتها و اسامی، چی؟
فکر کردن به آن هم حس بدی میدهد. و اگر دختر دوست داشته شدهی من خجالت هم بکشد که بدتر.
یکی بود که خاطرخواه دختر پولداری شده بود. میگفت با دختره که صحبت میکرده، بحث میرود سمت خاطرات دختره از اسکی سواری خانوادگیاش با مادر و پدر.
پسره میگفت چند روز بعد که مادر خودش صحبت کرد، مادرش با شوق و ذوق خاصی میگفت با پدرت رفتیم این تپهی کنار شهر و تیوب اجاره کردیم و با تیوب سر خوردیم و چقدر حال داد((:
(البته من نمیگویم اسکیسوار ارزش بیشتری دارد یا پسره باید خجالت بکشد و خانوادهی پسره کمتر هستند. اما خب تفاوت سبک زندگی محسوسی را نشان میدهد).
* امتیاز منفی غیبت
چند موردی که یادم میآید دختری پشت سر افراد دیگر صحبت کرده و گفته چیزی بلد نیستند و بیشعور هستند و حرفای مشابه، یادم میآید که حس بدی پیدا کردهام.
تا به حال که همه به من نه گفتهاند(: اما وقتی تخیل میکنم با دختری در حال صحبت باشم و نیم ساعتی بحث روی رفتار سایر زنان اطرافش باشد، حس بدی پیدا میکنم. دوست دارم سریعتر همچنین مکالمهای را قطع کنم.
* نکتهی ازدواجی: بکارت مهم نیست
برای من، حتی در ازدواج، وضعیت بکارت فردی که پسندیدهام مهم نیست. یعنی با زنی که باکره نباشد و قبل رابطهی جنسی داشته هم به راحتی ازدواج میکنم.
خواستم روی این مورد تاکید کنم، چون میدانم برای تعداد محسوسی از همسنوسالانم و مردان دهه شصتی، مهم است که کسی که با او ازدواج میکنند باکره باشد. حداقل آن تعدادی که با آنها صحبت کردهام و یا داستانها و ماجراهای مرتبطشان را در رسانهها دیدهام.
در همین مورد مطلبی نوشته بودم که شاید برایتان جالب باشد:
[اشتباهِ «فقط دختر باکره میگیرم»]
در یکی دو ساعتی که درگیر نوشتن این مطلب شدم، مورد مهم دیگری به ذهنم نرسید. قاعدتا جزئیات دیگری هم هستند، ولی به نظرم اهمیتشان این قدر نبود. اگر بود، به سرعت به ذهنم میرسیدند و مینوشتم(:
و البته باز تاکید کنم بعید نیست بخش بزرگی از این موارد بعد از این که وارد اولین رابطهام شدم تغییر کنند. این موارد ترجیحات (و تخیلات) یک پسر باکره هستند(:
نظر شما چیست؟ اینها ترجیحات معمول یک پسر ایرانی در این حدود سنوسال هستند، یا نه؟ ترجیحات فرق میکند؟
مطلبی دیگر از این نویسنده
من یک دهه هفتادی، چرا برای رفع نیاز جنسی سراغ ازدواج نمیروم؟
مطلبی دیگر در همین موضوع
سوگند نامه کیوکوشین
بر اساس علایق شما
آ،قا،یِ "حافظ" راستش اگر شما نبودید چه ها که نمی شد! ...