ساعات موزه درامی به کارگردانی جم کوهن، مستندساز افعانستانی-آمریکایی است که در شهر وین به وقوع میپیوندد. داستان فیلم حول آشنایی یک نگهبان موزه به نام یوهان و آنه، مسافری از کاناداست که برای عیادت یکی از آشنایان خود به شهر وین سفر کرده و اکثر اوقات بیکاری خود را در موزه سپری میکند. مکالمات این دو فرد که غالباً در موزه اتفاق میافتد موضوعاتی را چون تحلیل نقاشیها و آثار موزه تا مسائل مختلف زندگی و حتی نحوهی تاثیر این آثار بر زندگی کنونی انسانها در برمیگیرد. با دقتی بیشتر گفتوگوی این دو فرد صرفاً برای ایجاد یک خط داستانی و دور کردن فضای فیلم از حالت مستند است. بحث اصلی این نوشتار، نحوهی نشان دادن اهمیت و ارزش این موزه در بخش فیلمبرداری و فضاسازی آن است و نقد سینمایی هدف آن نیست. اما چرا در این فیلم تاکیدی داستانی و بصری(که در ادامه به آن خواهیم پرداخت) بر روی این موزه وجود دارد؟
فیلم Museum Hours به عنوان یک ادای دین از طرف سازندگان آن به موزهی تاریخ هنر وین با نام اصلی "Kunsthistorisches"، به خاطر ارزش والای آن در جهت حفظ و ترویج هنر در طول تاریخ نزدیک به 150سالهی خود ساخته شده است. این موزه در سال 1891 در دورهی امپراطوری فرانس جوزف اول همزمان با موزهی تاریخ طبیعی وین و دقیقا در مقابل آن در یکی از میدانهای شهری مهم شهر وین ساخته شد. این دو موزه از نظر نمای بیرونی دقیقا باهم همسان هستند.
فیلم با کادری واید در یکی از گالری های موزه شروع میشود. یوهان در حالی که در پس زمینه در حال معرفی خود است، جایی پایینتر از خط یک سوم عمودی کادر بر روی صندلی خود نشسته است و فضای موزه را نظارت میکند. دو در با سردر و ارتفاع زیاد در کنار یوهان قرار دارند و بیشتر فضای کادر را دیوارهای بلند موزه احاطه کردهاند؛ دیوارهایی که اتصال آنها به سقف دیده نمیشود و گویی تا بینهایت ادامه دارند. به طور کلی، وجود عناصر عمودی قوی، پایین بودن سوژه از نقاط اصلی کادر به واسطهی نشستن و بالا بودن دید دوربین نسبت به خط افق، تاکیدی بر ارزش زیاد و عظمت فضای موزه دارد. اینچنین کادرها را در اغلب صحنههای داخل موزه میتوان مشاهده کرد. برای مثال، فیلم مملو از لحظاتی است که به نمایش بازدیدکنندگانی میپردازد که غرق در مشاهدهی آثار موزه هستند. در این صحنهها هم ایضاً به علت جای گرفتن خط افق در پایین کادر و شلوغ بودن پایین کادر بر خلاف خالی بودن قسمتهای بالایی، بلندی دیوارها مورد تأکید فیلمبردار بوده است و حس ارزشمند بودن این موزه را به مخاطب القا میکنند.
فضای مورد علاقهی یوهان، تالاری است که آثار نقاش بزرگ دورهی رنسانس، پیتر بروگل، در آن جای گرفتهاند. نقاشی برجسته و تاثیرگذار که آندری تارکوفسکی هم در دو فیلم "Mirror" و "Solaris" به آثار او رجوع کرده است. آثار نشان داده شده از او در این فیلم، همه در ابعاد بسیار بزرگ و با جزئیاتی رئالیستی، بسیار دقیق و قدرتمند خلق شدهاند. جزئیاتی که یوهان در دیالوگهای راوی گونهاش آن ها را مورد تحلیل و تحسین قرار میدهد.
از دیگر موارد قابل توجه در مورد فضای فیلمبرداری داخل موزه، نشان دادن سکوت و آرامش آن است. استفاده نکردن از موسیقی متن در این فضا و معطوف کردن این صحنهها به صدای قدم زدن افراد روی سطح چوبی و قدیمی آن، در کنار صداهایی مانند ورق زدن کتابچهی راهنمای موزه توسط آن ها و یا صدای توضیحات راهنمای موزه با تون پایین، باعث القای سکوت و آرامش داخل موزه به بینندگان فیلم میشود و تصور اتمسفر داخل موزه را برای مخاطبین راحت میکند.
صحنههای خارج از موزه بسیار محدود هستند؛ چند صحنه کافه نشینی یوهان و آنه برای صحبت کردن و حضور آن ها برای عیادت از فامیل آنه در بیمارستان، از این صحنهها هستند، ولی مهمترین بخش آن ها به شاتهایی برای به تصویر کشیدن فضای کلی شهر وین اختصاص یافتهاند. عبور و مرور خودروها، ساختمانهای قدیمی و فضاهای شهری، پیادهروها و هوای سرد و بارانی وین و گاهی مقایسهی این فضاها با آثار داخل موزه، خصوصا نقاشیهای بروگل، فضای فیلم را کاملا تحت تاثیر قرار دادهاند و به نوعی پسزمینهی شهری موزه را برای افرادی که از نزدیک با آن آشنایی ندارند قابل درک میکنند.
در صحنهی پایانی فیلم، بعد از بازگشت آنه به کشور خود، یوهان پشت به دوربین در حال قدمزدن بین تالارهای گالری موزه است و صدای یوهان در پسزمینهی فیلم با همان حالت راویگونهی خود، شروع به توصیف شاتهایی از وین میکند؛ توصیفی بسیار دقیق همانگونه که در مورد نقاشیهای بروگل صحبت میکند؛ گویی این تصاویر نیز مانند آثار داخل موزه روزی جاودانه خواهند شد.
در پایان میتوان گفت جم کوهن به عنوان یک مستندساز و پیتر روسلر به عنوان فیلمبردار دوم در کنار او، با اضافه کردن یک خط داستانی شاید ساده و کمکار و حذف توضیحات مستندگونه از فیلم، اثری جذاب و هنری در وصف موزهی تاریخ هنر وین ساخته اند. فیلمی که در پایان آن، کارگردان علاوه بر اشاره به این موزه، از والدین خود نیز تشکر کرده است، چرا که آشنایی و درک مفهوم موزه و حضور در آن را مدیون آنهاست!
منبع محتوا : https://www.oorchin.com/p/ib9x09